گنجور

شمارهٔ ۳۰۹

دوش در بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
روشنی بیرون نرفت از خانهٔ من تا به روز
دیشب از شست خیالش ناوکی خوردم به خواب
روز چون شد خورد بر جانم خدنگ سینه‌سوز
دیدمش در خواب کاتش می‌زند در خانه‌ام
چون شدم بیدار دیدم آه خود را خانه سوز
دوش گستاخانه زلفش را گرفتم در خیال
دستم از دهشت چو بید امروز می‌لرزد هنوز
هرکه آگاه از رموز عشق شد دیوانه گشت
محتشم گر عاقلی کس را میاموز این رموز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
روشنی بیرون نرفت از خانهٔ من تا به روز
هوش مصنوعی: دیشب آن دختر زیبا که نورانی و جذاب بود به مهمانی من آمده بود. او تا صبح در خانه‌ام ماند و هرگز از آنجا نرفت.
دیشب از شست خیالش ناوکی خوردم به خواب
روز چون شد خورد بر جانم خدنگ سینه‌سوز
هوش مصنوعی: دیشب در خواب تحت تأثیر خیال او قرار گرفتم و هوای روز که روشن شد، تیرهای غم از دل و جانم به سوی من پرتاب شد.
دیدمش در خواب کاتش می‌زند در خانه‌ام
چون شدم بیدار دیدم آه خود را خانه سوز
هوش مصنوعی: در خواب کسی را دیدم که آتش به خانه‌ام می‌زند. وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که نفس حسرت و اندوه خودم مانند آتش به جان خانه‌ام افتاده است.
دوش گستاخانه زلفش را گرفتم در خیال
دستم از دهشت چو بید امروز می‌لرزد هنوز
هوش مصنوعی: دیروز با جسارت زلف او را در خیال گرفتم، اما حالا از آن تجربه‌ای که داشتم، دستم هنوز می‌لرزد و مانند بید می‌لرزم.
هرکه آگاه از رموز عشق شد دیوانه گشت
محتشم گر عاقلی کس را میاموز این رموز
هوش مصنوعی: هر کسی که به اسرار عشق پی برد، دیوانه شد. پس ای عاقل، این رموز را به کسی یاد نده.

حاشیه ها

1399/05/26 11:07
احسان

با درود
مصرع نخست از بیت نخست:
دوش بر بزمم‌ گذر کرد ، درست به نظر میرسد