شمارهٔ ۳۰۸
ناصحا از سر بالین من این پند ببر
خفته بیدار به افسانه نگردد هرگز
مرغ غم ترک دل ما نکند تا به ابد
جغد دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز
ای مقیمانه درین دیر دو در کرده مقام
خیز کاین راهگذر خانه نگردد هرگز
یک دم ای شیخ خبر باش که جنت به جحیم
به دل از جرم دو پیمانه نگردد هرگز
همه جان گردد اگر آب و هوا در تن سرو
جانشین قد جانانه نگردد هرگز
محتشم چشم امید تو به این رشحهٔ رشگ
صدف آن در یک دانه نگردد هرگز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناصحا از سر بالین من این پند ببر
خفته بیدار به افسانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: ای نصیحتگران، از کنار بستر من این توصیه را ببر. کسی که خواب است، هرگز به داستانها و افسانهها نمیپردازد.
مرغ غم ترک دل ما نکند تا به ابد
جغد دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: مرغ غم هرگز دل ما را ترک نمیکند و تا ابد در دلمان خواهد ماند. همچنین جغد غمگین، از ویرانی و شوک، هرگز نمیتواند دور شود.
ای مقیمانه درین دیر دو در کرده مقام
خیز کاین راهگذر خانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: ای کسی که در این مکان دو دره اقامت گزیدهای، از جا برخیز؛ زیرا این راهگذر هرگز به خانهات نخواهد رسید.
یک دم ای شیخ خبر باش که جنت به جحیم
به دل از جرم دو پیمانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: ای شیخ، لحظهای آگاه باش که بهشت و جهنم هیچگاه با دو پیمانه گناه در دل شخص تغییر نمیکنند.
همه جان گردد اگر آب و هوا در تن سرو
جانشین قد جانانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: اگر آب و هوا به تن انسان تاثیری نگذارد، هرگز نمیتواند جانشینی برای زیبایی و قامت دلخواه او باشد.
محتشم چشم امید تو به این رشحهٔ رشگ
صدف آن در یک دانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: محتشم، تو نباید به این رنگ و جلا که از ارزش او میکاهد، امیدوار باشی. یک دانه صدف ارزش بیشتری دارد و هیچگاه به این زرق و برق نمیرسد.

محتشم کاشانی