شمارهٔ ۳۰۷
ای از می غرور تو لبریز جام ناز
شیرین ز تلخی تو لب حسن و کام ناز
طبع مدقق حرکت سنج می نهد
بر جز و جزو از حرکات تو نام ناز
ایزد برای لذت وصل آفرید و بس
معشوق را به عاشق خود در مقام ناز
یک سر نمانده بر تن و آن شوخ را هنوز
تیغ کرشمه نیم کشست از نیام ناز
مجنون ز انتظار کشیدن هلاک شد
ای ناقه درکش از کف لیلی زمام ناز
هرگز ز چشم دیر نگاهش به ملک دل
پیک نظر نیاورد الا پیام ناز
مجنونم از تغافل چشمش که بس خوشست
با رغبت زیاده ز حد التیام ناز
من ناصبور و مانده در وصل را کلید
در زیر پای شاهد سنگین خرام ناز
شد سر گران ز گلشن خاکم روان بلی
بوی نیاز خورده دگر بر مشام ناز
گفتم عیادتی که سبک گشته گام روح
گفتا تحملی که گران است گام ناز
در زیر تیغ میدهد از انتظار جان
صیدی که همچو محتشم افتد به دام ناز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای از می غرور تو لبریز جام ناز
شیرین ز تلخی تو لب حسن و کام ناز
هوش مصنوعی: ای که جام ناز تو از می غرور پر شده است، لبهای شیرین تو مثل تلخیات هستند، لبهایی که حس و کام را شاداب میکنند.
طبع مدقق حرکت سنج می نهد
بر جز و جزو از حرکات تو نام ناز
هوش مصنوعی: دل حساس و دقیق، با دقت و سنجش به اجزای حرکات تو توجه میکند و از هر حرکت کوچک تو نام نازک و لطیف را استخراج میکند.
ایزد برای لذت وصل آفرید و بس
معشوق را به عاشق خود در مقام ناز
هوش مصنوعی: خداوند تنها برای لذت و خوشیِ وصل، معشوق را به عنوان موجودی ناز و دلربا برای عاشقش خلق کرده است.
یک سر نمانده بر تن و آن شوخ را هنوز
تیغ کرشمه نیم کشست از نیام ناز
هوش مصنوعی: تن کسی دیگر نشانی از سلامت ندارد و آن معشوق هنوز با ناز و عشوهاش لطافت و جاذبهاش را به نمایش میگذارد.
مجنون ز انتظار کشیدن هلاک شد
ای ناقه درکش از کف لیلی زمام ناز
هوش مصنوعی: مجنون از بابت انتظار شدیدش به زحمت افتاده است، ای شتر! این درد را درک کن که لیلی زمام نازش را از دست داده است.
هرگز ز چشم دیر نگاهش به ملک دل
پیک نظر نیاورد الا پیام ناز
هوش مصنوعی: هرگز نگاه عاشقانه او به دل من نیامد مگر اینکه پیامی از محبت و نازش به همراه داشت.
مجنونم از تغافل چشمش که بس خوشست
با رغبت زیاده ز حد التیام ناز
هوش مصنوعی: من مجنون شوق و بیخبری چشمان او هستم که به قدری زیباست و با اشتیاقی بیش از حد به دل مینشیند.
من ناصبور و مانده در وصل را کلید
در زیر پای شاهد سنگین خرام ناز
هوش مصنوعی: من در عشق انتظار میکشم و در کنار معشوق خود قرار دارم، اما کلید ارتباطم به او، زیر پایش و در حرکت زیبایش پنهان شده است.
شد سر گران ز گلشن خاکم روان بلی
بوی نیاز خورده دگر بر مشام ناز
هوش مصنوعی: سر گران به معنای سنگینی حال و احساسات است و گلشن خاکم به باغ و جایی اشاره دارد که از خاک منشا گرفته است. این شعر بیانگر حالتی از longing و نیاز است، جایی که بوی درخواست و نیاز به آرامش و محبت در هوا حس میشود. در این وضعیت، فرد به نوعی روحانی و عاطفی گرایش دارد و احساس میکند که به آن بوی آشنا نیازمند است.
گفتم عیادتی که سبک گشته گام روح
گفتا تحملی که گران است گام ناز
هوش مصنوعی: گفتم که میخواهم به عیادت بیایم، اما روح پاسخ داد که هر چند گامهای نازک و ملایم هستند، تحمل آنها دشوار است.
در زیر تیغ میدهد از انتظار جان
صیدی که همچو محتشم افتد به دام ناز
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، فردی که در انتظار عشق یا هدف خود است، مانند صید شکاری است که با احتیاط و ظرافت به دام میافتد. این شخص به دلیل شدت احساسات و آرزوهایش، در حالت تنش و نوید، در معرض خطر قرار دارد.

محتشم کاشانی