شمارهٔ ۳۰۱
عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
واندر صف سگان تو میداردم هنوز
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
الماس ریزه از مژه میباردم هنوز
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
درسینه تخم مهر تو میکاردم هنوز
آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش
جان سازمش نثار گر آزاردم هنوز
غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز
آشنائیست که بیگانه نگردد هرگز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
واندر صف سگان تو میداردم هنوز
هوش مصنوعی: عشق قدیمیام مرا به کوی تو میکشاند و هنوز هم مانند گDogsهای وفادار در صف تو قرار میگیرم.
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
الماس ریزه از مژه میباردم هنوز
هوش مصنوعی: با اینکه من مانند یک برده عاشق تو هستم، اما اشکهای من مانند الماس از چشمانم میریزد و هنوز هم به تو فکر میکنم.
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
درسینه تخم مهر تو میکاردم هنوز
هوش مصنوعی: از دست غم و اندوه که از آن دختری به نام "دهقان" در دل من میکارد، هنوز هم یاد تو وجود دارد.
آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش
جان سازمش نثار گر آزاردم هنوز
هوش مصنوعی: دل من از رنجهای تو به شدت ناراحت است، اما اگر دوباره به من آسیب برسانی، همه چیز را قربانی تو میکنم.
غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز
آشنائیست که بیگانه نگردد هرگز
هوش مصنوعی: غم هرگز از من دور نمیشود، مانند آشنایی است که هرگز بیگانه نمیشود.

محتشم کاشانی