گنجور

شمارهٔ ۳۰۰

شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
با آن که قایم است ز من می‌برد به زور
کارم درین بساط به شاهی فتاده است
کز اسب کین پیاده نمی‌گردد از غرور
چندم به بزم خود نگذاری چه میشود
گر بر بساط شاه کند به یدقی عبور
نزدیک شد فرارم ازین عرصه کز قیاس
در بازی تو ماتی خود دیده‌ام ز دور
نقد درست جان بنه ای دل به داد عشق
کان نقد در قلیل و کثیر است بی‌کسور
زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق
کانجا گریز شاه ز بیدق شود ضرور
میرم برای آن که ز چشم مشعبدش
شطرنج غائبانه توان باخت در حضور
بیش از محل پیاده به فرزین شود به دل
چون عشق را کمال برون آرد از قصور
تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زین
افکند در بساط سوار و پیاده شور

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
با آن که قایم است ز من می‌برد به زور
هوش مصنوعی: شطرنج گفتگو و بازی من با او، که باعث خوشحالی‌ام است، به رغم اینکه از من پنهان است، به طور ناخواسته مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد.
کارم درین بساط به شاهی فتاده است
کز اسب کین پیاده نمی‌گردد از غرور
هوش مصنوعی: کار من در این وضعیت به جایی رسیده است که از مسئولیت رهایی ندارم و حتی با وجود مشکلات نمی‌توانم از موقعیتم کنار بکشم.
چندم به بزم خود نگذاری چه میشود
گر بر بساط شاه کند به یدقی عبور
هوش مصنوعی: چند بار دیگر نمی‌گذاری که در مهمانی‌ات بیایم؟ چه اتفاقی می‌افتد اگر شاه نیز به راحتی از اینجا عبور کند؟
نزدیک شد فرارم ازین عرصه کز قیاس
در بازی تو ماتی خود دیده‌ام ز دور
هوش مصنوعی: به زودی از اینجا دور می‌شوم، زیرا در مقایسه با بازی تو، باخته‌ام و حالا از دور خودم را مشاهده می‌کنم.
نقد درست جان بنه ای دل به داد عشق
کان نقد در قلیل و کثیر است بی‌کسور
هوش مصنوعی: تمام وجودت را به عشق بسپار، زیرا این عشق ارزشی دارد که در کم و زیاد این دنیا بی‌نظیر است و هیچ کم و کاستی در آن نیست.
زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق
کانجا گریز شاه ز بیدق شود ضرور
هوش مصنوعی: در عشق مراقب باش، زیرا در آنجا ممکن است که سلطان (محبوب) ناگهان از دسترس خارج شود و کار به بی‌ثمری کشیده شود.
میرم برای آن که ز چشم مشعبدش
شطرنج غائبانه توان باخت در حضور
هوش مصنوعی: من می‌روم تا از چشم زیبای او، به‌طور نامحسوس و در حضورش، بتوانم بازی باخته‌ای داشته باشم.
بیش از محل پیاده به فرزین شود به دل
چون عشق را کمال برون آرد از قصور
هوش مصنوعی: عشق، زمانی که به کمال می‌رسد، از نقایص و کمبودها فراتر می‌رود و انسان را به جایی می‌رساند که بسیار فراتر از توانایی‌های خود است. زمانی که قلب نسبت به عشق آماده می‌شود، ممکن است فرد را به نقاطی ببرد که از نظر عاطفی یا معنوی فراتر از موقعیت فعلی اوست.
تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زین
افکند در بساط سوار و پیاده شور
هوش مصنوعی: تا زمانی که محتشم بر اسب بلاغت سوار شد، هیجانی در میان سواری‌ها و پیاده‌ها ایجاد کرد و زین را بر زمین افکند.

حاشیه ها

1399/12/24 19:02
جاوید مدرس اول رافض

در بیت سوم بیدقی درست است
در بیت هستم به دل نیست بدل درست است
یعنی پیاده به وزیر بدل میشود