شمارهٔ ۲۹۵
تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
اشک من میکند این خانه به صد رنگ نگار
تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم
غرفهها ساختهام بهر تو از گوشه کنار
گر کنی سیر کنان روی بصورت خانه
صورت چین کند از شرم تو رو بر دیوار
پاکش از دیدهٔ غیر و به دلم ساز مقام
که در او مردم بیگانه ندارند قرار
رشگ بر شاه نشین دل من دارد خلد
که در او حوروشی چون تو گرفتست قرار
مطلع مهر شود کلبهٔ تاریکم اگر
از جمال تو بر او عکس فتد در شب تار
باد کاخ دل و جان منزل و کاشانهٔ تو
تا زمانی که ز آفاق نماند آثار
گر به تنگی ز دل تیره وثاق تو کنم
چشم نمناک که از غیر درو نیست غبار
پا نه ای بت به سرا پردهٔ چشمم ز کرم
تا کنم بر قدمت صد در یک دانه نثار
محتشم کشته آنست که در کلبهٔ خود
شمع مجلس کندت ای مه خورشید عذار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
اشک من میکند این خانه به صد رنگ نگار
هوش مصنوعی: ای درخت زیبای تشنه، وقتی به سر منزل دیدگانم میرسید، اشک من این خانه را با رنگهای گوناگون زینت میبخشد.
تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم
غرفهها ساختهام بهر تو از گوشه کنار
هوش مصنوعی: زمانی که دل تنگی را از خود دور نکنی، به دلم راهی نخواهی داشت. برای تو از گوشههای مختلف، زیباییهایی را به تصویر کشیدهام.
گر کنی سیر کنان روی بصورت خانه
صورت چین کند از شرم تو رو بر دیوار
هوش مصنوعی: اگر با ناز و زیبایی به سمت من بیایی، صورتت آنقدر زیباست که از شرم حضور تو، تصویرت بر دیوار نقش میبندد.
پاکش از دیدهٔ غیر و به دلم ساز مقام
که در او مردم بیگانه ندارند قرار
هوش مصنوعی: او را از دید دیگران پنهان کن و به دل من مقام و جایگاهی بساز که در آن، مردم بیگانه آرامش نداشته باشند.
رشگ بر شاه نشین دل من دارد خلد
که در او حوروشی چون تو گرفتست قرار
هوش مصنوعی: دل من به باغ بهشتی میبالد که در آن موجودی مانند تو آرام گرفته است. این دل از داشتن تو در آن مکان حس حسادت به شاه نشینان دارد.
مطلع مهر شود کلبهٔ تاریکم اگر
از جمال تو بر او عکس فتد در شب تار
هوش مصنوعی: اگر تصویر زیبای تو به کلبهٔ تاریکم بتابد، آنجا به روشنی عشق پر خواهد شد و مثل صبح روشن میشود.
باد کاخ دل و جان منزل و کاشانهٔ تو
تا زمانی که ز آفاق نماند آثار
هوش مصنوعی: باد بر دل و جان تو میوزد و کاخ و خانهات را تحت تاثیر قرار میدهد، تا زمانی که نشانهای از دنیای بیرون باقی نماند.
گر به تنگی ز دل تیره وثاق تو کنم
چشم نمناک که از غیر درو نیست غبار
هوش مصنوعی: اگر از دل تنگی و غم خود اشک بریزم، چون چشمی نمناک، بدان که هیچ غباری از غیر خودت بر دل من نیست.
پا نه ای بت به سرا پردهٔ چشمم ز کرم
تا کنم بر قدمت صد در یک دانه نثار
هوش مصنوعی: ای محبوب، به زحمت از پردهٔ چشمانم خارج شو تا از روی محبت، صد دانه از جانم را در راه قدمهای تو نثار کنم.
محتشم کشته آنست که در کلبهٔ خود
شمع مجلس کندت ای مه خورشید عذار
هوش مصنوعی: محتشم به زیبایی و شکوه کسی اشاره میکند که در خانهی سادهاش، مانند شمعی در یک مجلس، نور و روشنی میافکند. ای ماه، تو همچون خورشید زیبایی در چهرهات هستی.

محتشم کاشانی