شمارهٔ ۲۹۴
پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار
بود خاک غفلتم در دیدهٔ جوهر شناس
کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار
با تو گستاخانه آمد در سخن این بیشعور
این چه درکست و شعور استغفرالله زین شعار
گفتمت دستم بگیر و مردم از شرمندگی
گرچه میگویند این را بندگان با کردگار
دیدهام بر پشت پا شد تا قیامت دوخته
بس که برمن گشت گردون زین ممر خجلت گمار
طرفهتر این کان غلط زین بندهٔ گمنام شد
واقع اندر مجلس دستور خورشید اشتهار
پادشاه محتشم مه رایت انجم حشم
کز سپاه فتنه بادا حشمت او در حصار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار
هوش مصنوعی: ای کاش که تو از خطاهایم آگاه نباشی، ای سرور موفق من، من بابت این اشتباهات بسیار احساس شرمندگی میکنم.
بود خاک غفلتم در دیدهٔ جوهر شناس
کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار
هوش مصنوعی: چشمانم آگاه از ارزشها نبود و به خاطر ناآگاهی، زیباییهای حقیقی را نادیده میگرفتم و نمیتوانستم از بین مادیات به درستی تمایز قائل شوم.
با تو گستاخانه آمد در سخن این بیشعور
این چه درکست و شعور استغفرالله زین شعار
هوش مصنوعی: این بیخود در صحبتهایش با تو خیلی جسورانه برخورد کرده است. این چه نوع فهم و شعوری است که دارد! از خداوند طلب آمرزش میکنم برای این حرفهایش.
گفتمت دستم بگیر و مردم از شرمندگی
گرچه میگویند این را بندگان با کردگار
هوش مصنوعی: گفتم که دستم را بگیر تا از شرمندگی نجات پیدا کنم، هرچند میگویند این خواستهی بندگان از خالقشان است.
دیدهام بر پشت پا شد تا قیامت دوخته
بس که برمن گشت گردون زین ممر خجلت گمار
هوش مصنوعی: من دیدهام که زمان تا قیامت بر پایم گره خورده است، چون چنان خجالتزده شدم که گردون (زمان) مدام بر من میچرخد.
طرفهتر این کان غلط زین بندهٔ گمنام شد
واقع اندر مجلس دستور خورشید اشتهار
هوش مصنوعی: عجیبتر این که این بندهی ناشناس در مجلس فرمانروایی خورشید مشهور شد.
پادشاه محتشم مه رایت انجم حشم
کز سپاه فتنه بادا حشمت او در حصار
هوش مصنوعی: پادشاه با وقار و با عظمت، چون ماهی در کنار ستارگان میدرخشد، اما در برابر جریانات فتنۀ زمانه، شکوه و عظمت او در دژ و قلعهای محفوظ مانده است.

محتشم کاشانی