گنجور

شمارهٔ ۲۹۲

زهی ز سلطنتت روزگار منت دار
شکار کرده خلقت دل صغار و کبار
جدار بزم تو را مهر گشته حاشیه پوش
سوار عزم تو را چرخ گشته غاشیه‌دار
قضا ز لطف تو بر سائلان عطیه‌فشان
قدر ز قهر تو بر ظالمان بلیه نگار
ز پیچ نوبت عدل بلند طنطنه‌ات
فتاده غلغله در هفت گنبد دوار
هنوز منت ازین سو بود اگر تا حشر
خلایق دو جهان جان کنند بر تو نثار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی ز سلطنتت روزگار منت دار
شکار کرده خلقت دل صغار و کبار
هوش مصنوعی: چه خوب است که روزگار در سایه سلطنت تو به سر می‌برد و همه‌ی خلق، کوچک و بزرگ، از نعمت‌های تو بهره‌مند شده‌اند.
جدار بزم تو را مهر گشته حاشیه پوش
سوار عزم تو را چرخ گشته غاشیه‌دار
هوش مصنوعی: دیوار میزم به خاطر تو برایم عزیز و پرارزش شده است، و سپاه سرنوشت تو در کنار تو مانند آسمان مهیب و با شکوهی گرداگرد تو را احاطه کرده است.
قضا ز لطف تو بر سائلان عطیه‌فشان
قدر ز قهر تو بر ظالمان بلیه نگار
هوش مصنوعی: از سر لطف تو، به نیازمندان نعمت و بخشش می‌رسد و از شدت قهرت، بر ظالمان بلاها نازل می‌شود، ای زیبا.
ز پیچ نوبت عدل بلند طنطنه‌ات
فتاده غلغله در هفت گنبد دوار
هوش مصنوعی: از شدت تأثیر و گسترش عدالتت، صدا و گلبانگ بر افرازنه‌ای در هفت گنبد گردان به گوش می‌رسد.
هنوز منت ازین سو بود اگر تا حشر
خلایق دو جهان جان کنند بر تو نثار
هوش مصنوعی: اگر تا روز رستاخیز، مردم دو جهان جانشان را وقف تو کنند، هنوز هم شایسته‌ی این منت هستی.