گنجور

شمارهٔ ۲۸۰

قاصد رساند مژده که جانان ما رسید
ای درد وای بر تو که درمان ما رسید
خوش‌خوش وداع دیده کن ای اشک کز سفر
سیلاب بند دیدهٔ گریان ما رسید
زین پس به سوز ای تب غم کز دیار وصل
تسکین ده حرارت هجران ما رسید
ای گنج غم تو کنج دگر اختیار کن
کاباد ساز کلبهٔ ویران ما رسید
ای مژده بر تو مژده به بازار شوق بر
کان نورسیده میوهٔ بستان ما رسید
روی غریب ساختی ای داغ دل که زود
مرهم نه جراحت پنهان ما رسید
تابی عجب ز دست فلک خورد محتشم
دست فراق چون به گریبان ما رسید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قاصد رساند مژده که جانان ما رسید
ای درد وای بر تو که درمان ما رسید
هوش مصنوعی: پیام‌رسان خبری آورده که معشوق ما آمده است. ای درد! وای بر تو که حالا ما درمان پیدا کرده‌ایم.
خوش‌خوش وداع دیده کن ای اشک کز سفر
سیلاب بند دیدهٔ گریان ما رسید
هوش مصنوعی: ای اشک، با لبخند وداع کن، چرا که از سفر پر آب و تلاطم چشمان گریان ما به اینجا رسیده‌ای.
زین پس به سوز ای تب غم کز دیار وصل
تسکین ده حرارت هجران ما رسید
هوش مصنوعی: از این پس، ای درد و غم، با سوز و حرارت خود، به ما که از سرزمین وصال دوریم، آرامش بخش و تسکین ده درد جدایی‌امان باش.
ای گنج غم تو کنج دگر اختیار کن
کاباد ساز کلبهٔ ویران ما رسید
هوش مصنوعی: ای مکانی که در آن غم و اندوه وجود دارد، مکان دیگری را انتخاب کن و وضعیت را بهبود ببخش، زیرا حالا کلبهٔ ویران ما به تو نیاز دارد.
ای مژده بر تو مژده به بازار شوق بر
کان نورسیده میوهٔ بستان ما رسید
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی برای تو باد، چون در بازار عشق، میوه تازه‌ای از باغ ما به بار نشسته است.
روی غریب ساختی ای داغ دل که زود
مرهم نه جراحت پنهان ما رسید
هوش مصنوعی: ای دل غمگین، تو با وجود داغی که بر رویت نشسته، چقدر زود به آرامش نشستی؛ اما جراحتی که در دل ما پنهان است، همچنان پابرجا باقی مانده است.
تابی عجب ز دست فلک خورد محتشم
دست فراق چون به گریبان ما رسید
هوش مصنوعی: دست تقدیر به طرز عجیبی بر سر محتشم افتاده و هنگامی که غم جدایی به گردن ما افتاد، به شدت احساس درد و رنج کردیم.