گنجور

شمارهٔ ۲۷۹

عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
آب و آتش بهم آمیختنش را نگرید
دامن افشاندن و برخاستنش را بینید
ساغر افکندن و می ریختنش را نگرید
همچو طفلی که دهد بازی مرغان حریص
دام به نهادن و بگریختنش را نگرید
گرچه می‌گویم و غیرت به دهان می‌زندم
کوه سیم از کمر آویختنش را نگرید
جان دیوانهٔ من می‌رود اینک بیرون
از بدن رابطه به گسیختنش را نگرید
محتشم اشک ز چشم آه ز دل کرده رها
فتنه از بحر و بر انگیختنش را نگرید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
آب و آتش بهم آمیختنش را نگرید
هوش مصنوعی: عطر گل باعث شده تا به اندازه‌ای از خوشحالی و زیبایی آن تحت تأثیر قرار گیرد که حتی آب و آتش نیز در کنار هم به یاد این گل به وجد آمده‌اند.
دامن افشاندن و برخاستنش را بینید
ساغر افکندن و می ریختنش را نگرید
هوش مصنوعی: به زیبایی کارها و حرکات دلربا و دلنشین کسی توجه کنید که دامنش را می‌افشاند و بعد به پا می‌خیزد، و در کنار آن، به سادگی ساغر را به زمین می‌زند و می‌نوشد.
همچو طفلی که دهد بازی مرغان حریص
دام به نهادن و بگریختنش را نگرید
هوش مصنوعی: مانند کودکی که با اشتیاق به پرنده‌ها بازی می‌کند، در حالی که در دام‌هایی که برایشان پهن شده است غرق شده، به فرار کردن آنها توجهی ندارد.
گرچه می‌گویم و غیرت به دهان می‌زندم
کوه سیم از کمر آویختنش را نگرید
هوش مصنوعی: هرچند من به زبان می‌آورم و احساس غیرت می‌کنم، اما آنچنان در برابر زیبایی و ظرافت او غمگین می‌شوم که نتوانم به آن نگاه کنم.
جان دیوانهٔ من می‌رود اینک بیرون
از بدن رابطه به گسیختنش را نگرید
هوش مصنوعی: روح دیوانه من در حال خروج از بدن است، پس ارتباطش با آن را ننگر.
محتشم اشک ز چشم آه ز دل کرده رها
فتنه از بحر و بر انگیختنش را نگرید
هوش مصنوعی: محتشم از دل خود آهی سرد می‌کشد و اشکی از چشمانش سرازیر می‌شود؛ او از دریا و خشکی پرهیجان است، اما به حوادثی که به‌وجود می‌آید، توجهی نمی‌کند.