گنجور

شمارهٔ ۲۷۸

با وجود آن که پیوند آن پری از من برید
گر ز مهرش سر کشم باید سرم از تن برید
من نخواهم داشت دست از حلقهٔ فتراک او
گر سرم خواهد به جور آن ترک صید افکن برید
من به مهرش جان ندادم خاصه در ایام هجر
گر برم نام وفا باید زبان من برید
خلعت عشاق را می‌داد خیاط ازل
بر تن من خلعت از خاکستر گلخن برید
در رهش افروخت اقبال از گیاه تر چراغ
در شب تار آن که راه وادی ایمن برید
کی بریدی متصل از دوستدار خویش دست
گر توانستی زبان طعنهٔ دشمن برید
محتشم را از غم خود دید گریان پیش او
گفت می‌باید ازین رسوای تر دامن برید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با وجود آن که پیوند آن پری از من برید
گر ز مهرش سر کشم باید سرم از تن برید
هوش مصنوعی: با این که آن معشوق از من جدا شده است، اگر بخواهم عشق او را فراموش کنم، باید جانم را فدای این عشق کنم.
من نخواهم داشت دست از حلقهٔ فتراک او
گر سرم خواهد به جور آن ترک صید افکن برید
هوش مصنوعی: اگر سرم به خاطر آن ترک زیبا به خطر بیفتد، هرگز از رابطه‌ام با او دست نخواهم کشید، حتی اگر به خاطر او دچار آسیب شوم.
من به مهرش جان ندادم خاصه در ایام هجر
گر برم نام وفا باید زبان من برید
هوش مصنوعی: من بخاطر عشقش جانم را فدای او نکردم، به ویژه در روزهای جدایی. اگر بخواهم از وفاداری‌ام حرف بزنم، باید زبانم را ببندم.
خلعت عشاق را می‌داد خیاط ازل
بر تن من خلعت از خاکستر گلخن برید
هوش مصنوعی: خیاط بزرگ هستی، لباس عشق را به عشاق می‌بخشد و من نیز لباسی از خاکستر عشق را به تن کرده‌ام.
در رهش افروخت اقبال از گیاه تر چراغ
در شب تار آن که راه وادی ایمن برید
هوش مصنوعی: در مسیر او، شانس و سرنوشت مانند چراغی از گیاه تر در شب تار، نور افشانی کرده است. او که از راهی رسید که به وادی ایمن می‌انجامد.
کی بریدی متصل از دوستدار خویش دست
گر توانستی زبان طعنهٔ دشمن برید
هوش مصنوعی: اگر بتوانی، زبان کسی را که به تو طعنه می‌زند ببُری، ابتدا باید از دوست خود جدا شوی.
محتشم را از غم خود دید گریان پیش او
گفت می‌باید ازین رسوای تر دامن برید
هوش مصنوعی: محتشم، وقتی گریان و غمگین را دید، به او گفت که باید از این عذاب و سختی‌هایی که به تو رسیده، جدا شوی و دامن خود را از این رسوایی برکنی.