شمارهٔ ۲۷۷
به مرگ کوه کن کَز وِی المها یاد میآید
هنوز از کوه تا دم میزنی فریاد میآید
همانا در کمال عشق نقصی بود مجنون را
که نامش بر زبانها کمتر از فرهاد میآید
بد من گر به گوشت خوش نمیآید چه سراست این
که بد گوی من از کوی تو دایم شاد میآید
چه بیداد است این بنشین و رسوائی مکن کز تو
اگر بیداد میآید ز من هم داد میآید
ازین به فکر کارم کن که در دامت من آن صیدم
که خود را میکنم آزاد تا صیاد میآید
سزای هرچه دی در بزم کردم امشبم دادی
تو را چون یک یک از حالات مستی یاد میآید
به منع مدعی زین بزم بی حاصل زبان مگشا
که این کار از زبان خنجر جلاد میآید
سگش صد دست و پا زد تا به آنکو برد با خویشم
خوش آن یاری که از وی این قدر امداد میآید
چو بیداد آید از وی محتشم دل را بشارت ده
که خوبان را به دل رحمی پس از بیداد میآید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مرگ کوه کن کَز وِی المها یاد میآید
هنوز از کوه تا دم میزنی فریاد میآید
هوش مصنوعی: وقتی به کوه نگاه میکنم، یاد یادگاریهای تلخی از آن به ذهنم میآید و هر بار که به آن فکر میکنم، غمانگیز و دلخراش است.
همانا در کمال عشق نقصی بود مجنون را
که نامش بر زبانها کمتر از فرهاد میآید
هوش مصنوعی: درواقع، مجنون در عشق دچار نقصی بود که باعث شده نام او کمتر از فرهاد بر زبانها بیفتد.
بد من گر به گوشت خوش نمیآید چه سراست این
که بد گوی من از کوی تو دایم شاد میآید
هوش مصنوعی: اگر سخنان زشت من به گوش تو خوش نمیآید، باید بگوییم که چه دلیلی دارد که کسی که بد میگوید از در خانهی تو همیشه شاد و خوشحال میآید؟
چه بیداد است این بنشین و رسوائی مکن کز تو
اگر بیداد میآید ز من هم داد میآید
هوش مصنوعی: این چه ظلمی است که تو بنشینی و به رسوایی ادامه دهی. اگر تو ظلم میکنی، من هم در پاسخ به آن فریاد میزنم و اعتراض میکنم.
ازین به فکر کارم کن که در دامت من آن صیدم
که خود را میکنم آزاد تا صیاد میآید
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دام تو هستم، به کارهای خود فکر کن، چون من چیزی هستم که میخواهم آزاد شوم تا صیاد به سراغم بیاید.
سزای هرچه دی در بزم کردم امشبم دادی
تو را چون یک یک از حالات مستی یاد میآید
هوش مصنوعی: تمام کارهایی که دیروز در جشن و مهمانی انجام دادم، امروز در یادم هستند و تو این یادآوری را به من هدیه دادهای.
به منع مدعی زین بزم بی حاصل زبان مگشا
که این کار از زبان خنجر جلاد میآید
هوش مصنوعی: در این بزم بیفایده، زبان خود را نگشایید و چیزی نگویید، زیرا این کار تنها از دستان قاتل برمیآید.
سگش صد دست و پا زد تا به آنکو برد با خویشم
خوش آن یاری که از وی این قدر امداد میآید
هوش مصنوعی: سگ با تمام تلاشش به آنجا رسید، و خوشا به حال کسی که اینگونه از او یاری میگیرد و به او کمک میکند.
چو بیداد آید از وی محتشم دل را بشارت ده
که خوبان را به دل رحمی پس از بیداد میآید
هوش مصنوعی: زمانی که ظلم و بیداد به اوج خود برسد، دل محتشم را خوشحال کن که بعد از بیداد، رحمت و مهربانی خوبان به دلها میرسد.

محتشم کاشانی