شمارهٔ ۲۷۰
غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
فتنه صد ناوک پر کش ز کمان بگشاید
گر اشارت کند آن غمزه به فصاد نظر
در شب تار به مژگان رگ جان بگشاید
زان اشارت به عبارت چه رسد نوبت حرف
سحر بندد لب و اعجاز زبان بگشاید
با ته پیرهنش چون ببر آرم که فتد
رعشه بر دست تصرف چو میان بگشاید
سازدم چون تف صحرای جنون سایه طلب
مرغ غم بال کران تا به کران بگشاید
بهر خاشاک دل ما شده گرداب بلا
اژدهائی که پی طعمه دهان بگشاید
صبح محشر نفس صور چو افتد به شمار
دادخواهان تو را راه فغان بگشاید
تا شه وصل به دولت نزند تخت دوام
کی در مملکت امن و امان بگشاید
باد سرگشته به راه غمت آن سست قدم
که چو پر کار بهم کام گران بگشاید
مدعی را ببر آن گونه به گردون که دلم
رشته از بال و پر مرغ کمان بگشاید
می بکش با کس و مگذار که آه من زار
پرده از چهرهٔ صد راز نهان بگشاید
کاه دیوار شدن محتشم اولیست که عشق
کوچهای هست که راه تو از آن بگشاید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
فتنه صد ناوک پر کش ز کمان بگشاید
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به چشمانش بیندازد و بر دل من تأثیر بگذارد، بر اثر آن هزاران تیر از کمان عشق رها خواهد شد و فتنهای بزرگ به وجود خواهد آورد.
گر اشارت کند آن غمزه به فصاد نظر
در شب تار به مژگان رگ جان بگشاید
هوش مصنوعی: اگر آن نازکنقش با چشمکی به کسی اشاره کند، در دل تاریکی شب، با نگاهش میتواند جان او را به شدت به تپش درآورد و بیقرار کند.
زان اشارت به عبارت چه رسد نوبت حرف
سحر بندد لب و اعجاز زبان بگشاید
هوش مصنوعی: از آن اشارهای که به بیان میپردازد، چه نوبتی میرسد؟ وقتی لب از گفتن سحر آمیز خاموش میشود، این کلام شگفتآور گشوده خواهد شد.
با ته پیرهنش چون ببر آرم که فتد
رعشه بر دست تصرف چو میان بگشاید
هوش مصنوعی: با تکهای از پیراهنش چون ببر میآرایم، تا هنگام تصرف، لرزشی به دست بیفتد وقتی که در میان باز شود.
سازدم چون تف صحرای جنون سایه طلب
مرغ غم بال کران تا به کران بگشاید
هوش مصنوعی: من میآموزم که همچون آتش در بیابان جنون، در جستجوی سایهام، به سراغ غم میروم تا بتوانم بال و پر خود را از این غم گسترش دهم و به وسعت آسمانها پرواز کنم.
بهر خاشاک دل ما شده گرداب بلا
اژدهائی که پی طعمه دهان بگشاید
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر مشکلات و سختیها مانند گردابی پر از بلا و گرفتاری شده است، مانند اژدهایی که به دنبال شکار خود منتظر است تا دهانش را بگشاید.
صبح محشر نفس صور چو افتد به شمار
دادخواهان تو را راه فغان بگشاید
هوش مصنوعی: زمانی که در روز قیامت، صدای شیپوری که نشانه برپایی محشر است به گوش برسد و بار گناهان و دعاهای مردمان را بسنجند، در آن هنگام تو را به فریاد زدن و ابراز درخواستهایت ترغیب میکند.
تا شه وصل به دولت نزند تخت دوام
کی در مملکت امن و امان بگشاید
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاه به خشنودی و کامیابی نرسد، تخت و حکومتش استحکام نخواهد داشت. کی در کشور امنیت و آرامش برقرار خواهد شد؟
باد سرگشته به راه غمت آن سست قدم
که چو پر کار بهم کام گران بگشاید
هوش مصنوعی: باد بیهدف در جستوجوی غم تو، آن قدمهای سست و ناپایدار را مینوازد، که مانند پرچم، در مسیر مشکلات به سوی آرامش و راحتی هدایت میکند.
مدعی را ببر آن گونه به گردون که دلم
رشته از بال و پر مرغ کمان بگشاید
هوش مصنوعی: مدعی را به طرز خاصی به آسمان ببر که دل من از رشتههایی که به او ارتباط دارد، به پرواز درمیآید و به اوج میرسد.
می بکش با کس و مگذار که آه من زار
پرده از چهرهٔ صد راز نهان بگشاید
هوش مصنوعی: شراب بنوش و با کسی وقت بگذران و اجازه نده که آه و نالهام اسرار پنهانم را فاش کند.
کاه دیوار شدن محتشم اولیست که عشق
کوچهای هست که راه تو از آن بگشاید
هوش مصنوعی: عشق، مانند یک راه است که از کوچهای میگذرد و برای رسیدن به تو، دیوارها و موانع را کمرنگ و نازک میکند.
حاشیه ها
1403/03/26 10:05
فرانسوا کاظمینیا
به نظرم «می بکش با سر» در بیت یکی مانده به آخر غلط است. نمیدانم چه میتواند باشد!

محتشم کاشانی