گنجور

شمارهٔ ۲۶۵

به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید
دلم هم میتپد الله امشب یار می‌آید
سپند آتش شوقم که هردم هاتفی دیگر
بگوشم می‌زند کان آتشین رخسار می‌آید
بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم
تصور می‌کنم کان سرو خوش رفتار می‌آید
عبیر افشان نسیمی کاینچنین مدهوشم از بویش
ز عطرستان آن گیسوی عنبریار می‌آید
چو دایم از دو جانب می‌کند تیز آتش غیرت
اگر می‌آید امشب جزم با اغیار می‌آید
مدام از انتظار وعدهٔ او مضطرب بودم
ولی هرگز نبود این اضطراب این بار می‌آید
بفهمانم به دشمن چون ببرم پایش از بزمت
که از بی‌دست و پائی این قدرها کار می‌آید
چو نبود عشق عاشق سرسر هر چند لیلی را
سر مجنون نباشد بر سرش ناچار می‌آید
چه نقصان محتشم گر دل رود بر باد ازین شادی
به حمدالله که گر دل می‌رود دلدار می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید
دلم هم میتپد الله امشب یار می‌آید
هوش مصنوعی: صدای خوشی از اطراف می‌رسد که خبر از دیدار معشوق می‌دهد. قلبم نیز به تپش افتاده و احساس می‌کنم که امشب محبوبم به سراغم می‌آید.
سپند آتش شوقم که هردم هاتفی دیگر
بگوشم می‌زند کان آتشین رخسار می‌آید
هوش مصنوعی: آتش شوق و علاقه‌ام همیشه در حال شعله‌ور است و هر لحظه صدای کسی را می‌شنوم که می‌گوید آن چهره‌ی آتشین به نزد ما می‌آید.
بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم
تصور می‌کنم کان سرو خوش رفتار می‌آید
هوش مصنوعی: هر لحظه با شوق و ذوق به سمت در می‌روم و مدام تصور می‌کنم که آن جوان خوش‌مشرب در حال نزدیک شدن است.
عبیر افشان نسیمی کاینچنین مدهوشم از بویش
ز عطرستان آن گیسوی عنبریار می‌آید
هوش مصنوعی: نسیمی می‌وزد که مرا از عطر گیسوان محبوبم، که بویی دل‌انگیز دارد، مدهوش کرده است. این بو از باغی پر از عطر به مشامم می‌رسد.
چو دایم از دو جانب می‌کند تیز آتش غیرت
اگر می‌آید امشب جزم با اغیار می‌آید
هوش مصنوعی: چون غیرت همیشه در حال تیز کردن آتش است، اگر امشب کسی از دیگران به سراغ من بیاید، باید بدانم که او با اراده و قاطعیت می‌آید.
مدام از انتظار وعدهٔ او مضطرب بودم
ولی هرگز نبود این اضطراب این بار می‌آید
هوش مصنوعی: مدام در دل به انتظار او مضطرب بودم، اما این اضطراب هیچ‌گاه مثل این بار نبود.
بفهمانم به دشمن چون ببرم پایش از بزمت
که از بی‌دست و پائی این قدرها کار می‌آید
هوش مصنوعی: می‌خواهم به دشمن بفهمانم که وقتی او را از جایگاهش پایین بکشم، حتی بدون قدرت و ابزار هم می‌توانم کارهای زیادی انجام دهم.
چو نبود عشق عاشق سرسر هر چند لیلی را
سر مجنون نباشد بر سرش ناچار می‌آید
هوش مصنوعی: زمانی که عشق وجود نداشته باشد، عاشق هم به سراغش نمی‌رود. حتی اگر لیلی باشد، مجنون نمی‌تواند به او دسترسی پیدا کند و ناچار است که از عشق دور بماند.
چه نقصان محتشم گر دل رود بر باد ازین شادی
به حمدالله که گر دل می‌رود دلدار می‌آید
هوش مصنوعی: چه چیزی می‌تواند جای نگرانی باشد اگر دل من در این شادی به باد برود، چون با سپاس خداوند می‌دانم که اگر دلم می‌رود، محبوبم می‌آید.