شمارهٔ ۲۶۴
صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر میآید
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان
چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر میآید
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا
که سخت این بار از آن راه بیابان دیر میآید
همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را
که بر بالین این بیمار گریان دیر میآید
تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد
مرا این میکشد کان آفت جان دیر میآید
برای میهمانی میکنم دل را کباب اما
دلم بسیار میسوزد که مهمان دیر میآید
تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم
دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر میآید
شمارهٔ ۲۶۳: رهی دارم که از دوری به پایان دیر میآیدشمارهٔ ۲۶۵: به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار میآید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر میآید
هوش مصنوعی: باد صبا از سرزمین آن انسان پاکدامن دیر میآید و بوی پیراهن یوسف هم به کنعان دیر میرسد.
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان
چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر میآید
هوش مصنوعی: سواری با شتاب در میدان نیست و شور و هیجانی حس نمیشود، چرا که آن قهرمان که باید به میدان بیاید، هنوز دیر کرده است.
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا
که سخت این بار از آن راه بیابان دیر میآید
هوش مصنوعی: شاید به خاطر اشکهای من، پای پیامرسان در گلستان عرق کرده و بهسختی از آن بیابان دور میشهید و دیر به اینجا میرسد.
همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را
که بر بالین این بیمار گریان دیر میآید
هوش مصنوعی: باد به طرز زیبایی مکان محبوب را آراسته است، اما معشوق هنوز به سر بالین این بیمار گریان نیامده است.
تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد
مرا این میکشد کان آفت جان دیر میآید
هوش مصنوعی: تو به سرعت به سمت من آمدی و با وجود اینکه من منتظر بودم، این میکشد مرا چون بلای جانم دیرتر به سراغم میآید.
برای میهمانی میکنم دل را کباب اما
دلم بسیار میسوزد که مهمان دیر میآید
هوش مصنوعی: برای میهمانی، دل خود را بسیار ناراحت میکنم، اما در عین حال دلم میسوزد که مهمان دیر میرسد.
تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم
دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر میآید
هوش مصنوعی: تو نگران آشفتگیهای زمان هستی و من هم دل پرغصهای دارم که این آشفتگیها دیر به سراغم میآیند.

محتشم کاشانی