گنجور

شمارهٔ ۲۲۱

گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
او صد هزار تندی ازین رهگذر کند
زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار
صد بار از مضایقه خونم جگر کند
چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت
نگذاشت غمزه‌اش که نگاه دگر کند
دی گرمیش به غیر نه از روی قهر بود
افروخت آتشی که مرا گرمتر کند
پیکان او ز سینه من می‌کشد طبیب
کو باده اجل که مرا بی خبر کند
آواره‌ای کجاست که در کوی عاشقی
با خاک ره نشیند و با ما به سر کند
گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون
باور مکن که مهر تو از دل به در کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
او صد هزار تندی ازین رهگذر کند
هوش مصنوعی: اگر اسبش در کنار من بگذرد، او با سرعت و شتاب زیادی از این مسیر عبور می‌کند.
زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار
صد بار از مضایقه خونم جگر کند
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا بخواهد به من هر چند بار دشنام بدهد، من از او هیچ آزردگی به دل نخواهم گرفت و حتی اگر قلبم به خون تبدیل شود، باز هم آن را تحمل می‌کنم.
چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت
نگذاشت غمزه‌اش که نگاه دگر کند
هوش مصنوعی: چشمانش با اولین نگاه کاری کرد که دیگر نتوانم به کسی جز او نگاه کنم و غمزه‌اش اجازه نداد که به کسی دیگر خیره شوم.
دی گرمیش به غیر نه از روی قهر بود
افروخت آتشی که مرا گرمتر کند
هوش مصنوعی: گرمایش در اثر کینه نبود، بلکه آتشش را به گونه‌ای افروخت که من نیز بیشتر گرم شوم.
پیکان او ز سینه من می‌کشد طبیب
کو باده اجل که مرا بی خبر کند
هوش مصنوعی: پیکان او دل مرا می‌خورد و پزشک باده مرگ را به من می‌دهد تا من از این درد بی‌خبر شوم.
آواره‌ای کجاست که در کوی عاشقی
با خاک ره نشیند و با ما به سر کند
هوش مصنوعی: آواره‌ای در کجای این دنیا وجود دارد که در مسیر عشق، با غم و درد زندگی کند و با ما همراه شود؟
گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون
باور مکن که مهر تو از دل به در کند
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه‌ای، جان کسی را بگیری، فکر نکن که محبتت از دل او خارج می‌شود.