گنجور

شمارهٔ ۲۲۰

بلا به من که ندارم غم بقا چکند
کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند
نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را
من ایستاده که آن شوخ بی‌وفا چکند
به قتل ما شده گرم و کشیده تیغ چو آب
میان آتش و آبیم تا خدا چکند
کشی به جورم و گوئی که خونبهای تو چیست
شهید خنجر تو با جان مبتلا چکند
به دست عشق تو دادم دل و نمی‌دانم
که داغ هجر تو با جان مبتلا چکند
چو آشنای تو شد دل ز من برید آری
تو را کسی که به دست آورد مرا چکند
دوای عشق تو صبر است و محتشم را نیست
تو خود بگو که به این درد بی دوا چکند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلا به من که ندارم غم بقا چکند
کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند
هوش مصنوعی: برای من که نگران مرگ و نبودن نیستم، چه بر سر کسی می‌آید که از فانی بودن صحبت کند و به آن فکر کند؟
نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را
من ایستاده که آن شوخ بی‌وفا چکند
هوش مصنوعی: به من نشان زده‌اند که برای کشتن مردم بایستم، در حالی که آن معشوقه‌ی بی‌وفا به من بی‌توجهی می‌کند.
به قتل ما شده گرم و کشیده تیغ چو آب
میان آتش و آبیم تا خدا چکند
هوش مصنوعی: دوست ما به شدت مشغول جنگ و درگیری شده و مانند آب در میان آتش، ما نیز در وضعیتی دشوار هستیم و فقط از خدا می‌خواهیم که چه سرنوشتی برای ما رقم بزند.
کشی به جورم و گوئی که خونبهای تو چیست
شهید خنجر تو با جان مبتلا چکند
هوش مصنوعی: تو به من ظلم می‌کنی و به من می‌گویی که قیمت خونت چیست. این در حالی‌ست که شهید، به خاطر درد و رنجی که متحمل شده، با جانش در این دنیا مواجه است.
به دست عشق تو دادم دل و نمی‌دانم
که داغ هجر تو با جان مبتلا چکند
هوش مصنوعی: دل را به عشق تو سپردم و نمی‌دانم جدایی تو چه سختی‌هایی بر جانم خواهد گذاشت.
چو آشنای تو شد دل ز من برید آری
تو را کسی که به دست آورد مرا چکند
هوش مصنوعی: وقتی دل آشنا شد، از من جدا شد. آیا کسی که تو را به دست آورد، به چه حالی خواهد افتاد؟
دوای عشق تو صبر است و محتشم را نیست
تو خود بگو که به این درد بی دوا چکند
هوش مصنوعی: دارو و چاره‌ی درد عشق تو تنها صبر است و محتشم نمی‌تواند به تنهایی از عهده‌ی این درد بی‌درمان برآید. خودت بفرما که او در برابر این رنج بی‌پایان چه باید بکند؟