شمارهٔ ۲۱۰
زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
گیسو به پشت گرمی آن گردن بلند
شمشیر قاطع اجل است آلت نجات
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
صد اختراع میکند از جلوههای خاص
قد بلندش از حرکت کردن سمند
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
افتادهام چنان که در آتش فتد سپند
من ناصبور و طبع تو بسیار دیر انس
من ناتوان و عشق تو بسیار زوردمند
قارون نیم که از تو توانم خرید بوس
دشنام را که کردهای ارزان بگو به چند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
گیسو به پشت گرمی آن گردن بلند
هوش مصنوعی: زلف او مرا با تلاش خود به سمت خودش میکشد و با زیبایی گیسوانش و حال و هوای گردن بلندی که دارد، مرا به خود جذب میکند.
شمشیر قاطع اجل است آلت نجات
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
هوش مصنوعی: شمشیر مرگ برنده و سخت است و تنها راه نجات در آنجا است که دل من در تنگنا و گرفتار شده باشد.
صد اختراع میکند از جلوههای خاص
قد بلندش از حرکت کردن سمند
هوش مصنوعی: او با زیباییهای خاص قد بلندش، هزاران ابتکار و نوآوری خلق میکند و این در حالی است که سمندش به آرامی حرکت میکند.
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
افتادهام چنان که در آتش فتد سپند
هوش مصنوعی: از نگرانی ناشی از درد تو به شدت رنج میبرم، به گونهای که در مثل حالتی هستم که سپند در آتش میسوزد.
من ناصبور و طبع تو بسیار دیر انس
من ناتوان و عشق تو بسیار زوردمند
هوش مصنوعی: من صبر زیادی ندارم و تو برای انس گرفتن زمان زیادی میطلبی، در حالی که من ضعیف و ناتوان هستم و عشق تو قدرت و توان بسیاری دارد.
قارون نیم که از تو توانم خرید بوس
دشنام را که کردهای ارزان بگو به چند
هوش مصنوعی: من به ثروت قارون دسترسی ندارم که بخواهم از تو بوسهات را بخرم، اما میتوانی با همین دشنامها که ارزانی دادهای، قیمت بگویی.

محتشم کاشانی