شمارهٔ ۱۹۶
خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
پس از انتظاری و مدتی خبری به بیخبری رسد
شب محنتم نشده سحر مگر آفتاب جهان سپر
بدر آید از طرفی دگر که شب مرا سحری رسد
نبود در آتش عشق او حذر از زبانه دوزخم
چه زیان کند به سمندری ضرری که از شرری رسد
خوشم آن چنان ز جفای او که به زیر بار بلای او
المی شود ز برای من ستمی که از دگری رسد
چو عطا دهد صلهٔ دعا چه زیان به مائدهٔ سخا
ز در شهنشه اگر صلا به گدای در به دری رسد
ز زمین مهر و وفای او مطلب بری که پی نمی
نه ز دشت او شجری دمد نه ز باغ او ثمری رسد
به میان خوف و رجا دلم به کجا تواند ایستاد
نه از این طرف ظفری شود نه به آن طرف خطری رسد
نرسد وصال شراب او بالم کشان خمار غم
مگر از قضا مددی شود که به محتشم قدری رسد
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
پس از انتظاری و مدتی خبری به بیخبری رسد
هوش مصنوعی: خنک و دلپذیر است بوی خوشی که پس از مدتها انتظار و بیخبری، از دور و غایب به ما برسد.
شب محنتم نشده سحر مگر آفتاب جهان سپر
بدر آید از طرفی دگر که شب مرا سحری رسد
هوش مصنوعی: شب نمیگذرد و صبح نمیآید مگر اینکه آفتاب جهان از سمت دیگری طلوع کند و شب من نیز به سحر برسد.
نبود در آتش عشق او حذر از زبانه دوزخم
چه زیان کند به سمندری ضرری که از شرری رسد
هوش مصنوعی: به خاطر آتش عشق او از خطرات و دردها نترس، زیرا چنین عشق و شوقی به دور از آسیبهاست و سمندری، که نماد قدرت و زیبایی است، نمیتواند از آتش یا شرارت آسیب ببیند. عشق واقعی فراتر از این تهدیدات است و هیچ زیانی به دنبال ندارد.
خوشم آن چنان ز جفای او که به زیر بار بلای او
المی شود ز برای من ستمی که از دگری رسد
هوش مصنوعی: من از ستم و جفای او آنقدر خوشحالم که وقتی بلای او بر سرم میآید، این درد کمتر از ظلمی است که از شخص دیگری به من برسد.
چو عطا دهد صلهٔ دعا چه زیان به مائدهٔ سخا
ز در شهنشه اگر صلا به گدای در به دری رسد
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند به دعای خیر کسی پاداش میدهد، چه ضرری دارد که کسی دیگر از میهمانی دستگیر شود؟ اگر از دروازهی پادشاه ندا بلند شود، این ندا به گدایی که در درب ایستاده هم میرسد.
ز زمین مهر و وفای او مطلب بری که پی نمی
نه ز دشت او شجری دمد نه ز باغ او ثمری رسد
هوش مصنوعی: از زمین، مهر و وفای او را طلب نکن، زیرا نه در دشت او درختی میروید و نه در باغ او میوهای به دست میآید.
به میان خوف و رجا دلم به کجا تواند ایستاد
نه از این طرف ظفری شود نه به آن طرف خطری رسد
هوش مصنوعی: دل من بین دو احساس ترس و امید در بلاتکلیفی به سر میبرد؛ نه از طرفی به پیروزی میرسد و نه از طرف دیگر خطری برایش وجود دارد.
نرسد وصال شراب او بالم کشان خمار غم
مگر از قضا مددی شود که به محتشم قدری رسد
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصال معشوق برخاستن و رنگ رخسار او را ببینم و تنها غم و اندوه را تحمل کنم، شاید بخت یار باشد و کمکی به من شود تا به مقداری از لذت دست یابم.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"آواز چهار پاره"
با صدای اشکان کمانگری (آلبوم در آینه)
حاشیه ها
1391/09/22 11:11
فاطمه
نام بحر: کامل مثمن سالم

محتشم کاشانی