گنجور

شمارهٔ ۱۸۶

دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
چون مجمرم از کاسهٔ سر دود برآورد
از داغ جنون من مجنون خبری داشت
هر لاله که سر از سرخاکم به درآورد
شیرین قدری رخش وفا راند که فرهاد
با کوه غمش دست به جان در کمر آورد
در بادیه سیل مژه‌ام خار دمایند
تا ناقهٔ او بر من مسکین گذر آورد
هرچند فلک طرح جفا بیشتر انداخت
در وادی عشق تو مرا بیشتر آورد
امید که از شاخ وصالت نخورد بر
ای نخل مراد آن که مرا از تو برآورد
بر محتشم از چشم خوشت چون نظر افتاد
خوش حوصله‌ای داشت که تاب نظر آورد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
چون مجمرم از کاسهٔ سر دود برآورد
هوش مصنوعی: در روزی که بادی به مشامم بویی شبیه به تو داد، مانند اینکه از کاسهٔ سرم بخار و دود برمی‌خیزد.
از داغ جنون من مجنون خبری داشت
هر لاله که سر از سرخاکم به درآورد
هوش مصنوعی: هر لاله‌ای که از خاک بیرون می‌آید، از عشق و دیوانگی من خبر دارد و به نوعی از درد و رنج من باخبر است.
شیرین قدری رخش وفا راند که فرهاد
با کوه غمش دست به جان در کمر آورد
هوش مصنوعی: شیرین به قدری زیبا و وفادار بود که فرهاد برای رسیدن به او و مقابله با غم‌هایش، جانش را به خطر انداخت و سختی‌های زیادی را تحمل کرد.
در بادیه سیل مژه‌ام خار دمایند
تا ناقهٔ او بر من مسکین گذر آورد
هوش مصنوعی: در بیابان، اشک‌های من مانند سیل جاری است، تا اینکه شتر او از کنار من، این مسکین، عبور کند.
هرچند فلک طرح جفا بیشتر انداخت
در وادی عشق تو مرا بیشتر آورد
هوش مصنوعی: هرچند سرنوشت بر من سختی و ظلم بیشتری روا داشته، اما عشق تو مرا به سوی خود بیشتر جذب کرده است.
امید که از شاخ وصالت نخورد بر
ای نخل مراد آن که مرا از تو برآورد
هوش مصنوعی: امید دارم که از پیوند عشق تو، روح من به سمت خواسته‌های واقعی‌ام برود و مرا از خودت دور نسازد.
بر محتشم از چشم خوشت چون نظر افتاد
خوش حوصله‌ای داشت که تاب نظر آورد
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه تو به محتشم افتاد، او از خوشحالی به اندازه‌ای آرام بود که توانست این نگاه را تحمل کند.