گنجور

شمارهٔ ۱۷۵

مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
چو تن به خواب دهم اضطراب نگذارد
خیال آرزوئی می‌پزم که می‌ترسم
اگر تو هم بگذاری حجاب نگذارد
به طرف جوی اگر بگذری به این حرکات
خرامش تو تحرک در آب نگذارد
تو گرم قتل اجل نارسیده‌ای که شوی
فلک به سایه‌اش از آفتاب نگذارد
به من کسی شده خصم ای اجل که در کارم
عنان به دست تو سنگین رکاب نگذارد
ز ناز بسته لب اما به غمزه فرموده
که یک سوال مرا بی‌جواب نگذارد
هزار جرعه دهد عشوه‌اش به بوالهوسان
چو دور محتشم آید عتاب نگذارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
چو تن به خواب دهم اضطراب نگذارد
هوش مصنوعی: خیال تو باعث شده شب‌ها خواب راحتی نداشته باشم، حتی وقتی که به خواب می‌روم، اضطراب حضور تو آرامش را از من می‌گیرد.
خیال آرزوئی می‌پزم که می‌ترسم
اگر تو هم بگذاری حجاب نگذارد
هوش مصنوعی: من در دل آرزویی را می‌پرورانم که از این می‌ترسم اگر تو نیز اجازه دهی، حجاب و مانعی بر سر راه نگذارد.
به طرف جوی اگر بگذری به این حرکات
خرامش تو تحرک در آب نگذارد
هوش مصنوعی: اگر از کنار جوی بگذری، نرمی و زیبایی حرکت تو به آب حرکتی نمی‌دهد.
تو گرم قتل اجل نارسیده‌ای که شوی
فلک به سایه‌اش از آفتاب نگذارد
هوش مصنوعی: تو در حال جنگیدن با سرنوشتی هستی که هنوز به وقتش نرسیده، به طوری که وقتی آن برسد، دنیا را در سایه‌اش گمراه کند و به خیال خود، از تابش خورشید دور نگه دارد.
به من کسی شده خصم ای اجل که در کارم
عنان به دست تو سنگین رکاب نگذارد
هوش مصنوعی: مرگ به من حسدی ورزیده است و به طوری در زندگی‌ام دخالت می‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند به آسانی پیش برود و همه چیز به تاخیر می‌افتد.
ز ناز بسته لب اما به غمزه فرموده
که یک سوال مرا بی‌جواب نگذارد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه لبانش به خاطر ناز بسته است، اما با حرکات چشمانش به من می‌گوید که یک سوال را بدون پاسخ نگذارم.
هزار جرعه دهد عشوه‌اش به بوالهوسان
چو دور محتشم آید عتاب نگذارد
هوش مصنوعی: عشقش همچون هزار جرعه‌ای است که به دل‌باختگان می‌دهد، اما وقتی که زمان سختی و عتاب می‌رسد، هیچ کوتاهی نمی‌کند.