گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج
کار ندارد به آب مرغ سمندر مزاج
رتبه به اسباب نیست ورنه چو بر آشیان
هد هد نادان نشست صاحب تختست و تاج
از همه ترکان ستاند هندوی چشم تو دل
از همه شاهان گرفت شحنهٔ حسن تو باج
گرچه تو را از ازل حسن خدا داد بود
عشق که بود این که داد حسن تو را این رواج
هر طرف از دلبران ملک ستاننده‌ایست
از طرفی کن خروج از همه بستان خراج
آن چه بر ایوب رفت نیست خوش اما خوشست
مرد که دارد شکیب درد که دارد علاج
خشم و تغافل به دست ورنه ازو محتشم
جور دمادم خوش است نیست به لطف احتیاج

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج
کار ندارد به آب مرغ سمندر مزاج
هوش مصنوعی: کسی که اهل لذت و شادی است، نیازی به جایی پرزرق و برق ندارد و برای خوشگذرانی نیازی به آب و هوای خاص ندارد. او به سادگی می‌تواند از زندگی لذت ببرد.
رتبه به اسباب نیست ورنه چو بر آشیان
هد هد نادان نشست صاحب تختست و تاج
هوش مصنوعی: مقام و موقعیت بر اساس وسایل و امکانات نیست؛ زیرا اگر چنین باشد، پس پرنده‌ای چون هدهد که بر لانه‌اش نشسته، باید صاحب قدرت و ثروت باشد.
از همه ترکان ستاند هندوی چشم تو دل
از همه شاهان گرفت شحنهٔ حسن تو باج
هوش مصنوعی: چشمان تو زیبایی بی‌نظیری دارد که همه را مجذوب خود می‌کند و دل‌های جوانمردان را تسخیر می‌کند. تو مانند دایه‌ای هستی که از تمام پادشاهان و قدرت‌ها، به خاطر زیبایی‌ات حق و باج می‌طلبی.
گرچه تو را از ازل حسن خدا داد بود
عشق که بود این که داد حسن تو را این رواج
هوش مصنوعی: هرچند که خدا از آغاز خلقت زیبایی را به تو بخشیده است، اما عشق باعث شده این زیبایی در تو به خوبی نمایان شود و شکوفا گردد.
هر طرف از دلبران ملک ستاننده‌ایست
از طرفی کن خروج از همه بستان خراج
هوش مصنوعی: هر سو از دلبران، حاکمی به دنیا فرمانروایی می‌کند، و از سوی دیگر، باید از همه جوانب زندگی خود، زکات و مالیات بستانی را پرداخت کنیم.
آن چه بر ایوب رفت نیست خوش اما خوشست
مرد که دارد شکیب درد که دارد علاج
هوش مصنوعی: آنچه بر ایوب (شخصیتی در داستان‌های دینی) اتفاق افتاد، خوشایند نبود، اما مردی که صبر داشته باشد و تحمل درد کند، در نهایت به درمان و بهبودی می‌رسد.
خشم و تغافل به دست ورنه ازو محتشم
جور دمادم خوش است نیست به لطف احتیاج
هوش مصنوعی: اگر انسان خشم و بی‌توجهی را به دست بگیرد، به قدرت و زیبایی آن می‌رسد و در طول زمان، به عدالت و مهربانی نیازی ندارد.