گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

زهی طغیان حسنت بر شکیب کار من باعث
ظهورت بر زوال عقل دعوی دار من باعث
ندانم از تو هر چند از ستم فرمائی آزارم
که آن حسن ستم فرماست بر آزار من باعث
تو تا غایت نبودی خانمان ویران کن مردم
تو را شد بر تطاول پستی دیوار من باعث
ز کسر حرمت دوشم چه خود را دور میداری
که ایمای تو شد بر جرات اغیار من باعث
خدا خون جهانی از تو خواهد خواست چون کرده
جهان را بر خرابی دیدهٔ خونبار من باعث
دگر در عشوه خواهم کرد گم ضبط زبان تا کی
شود لطف کمت بر رنجش بسیار من باعث
سبک کردم عیار خویش از این غافل که خواهد شد
بر استیلای نازش خفت مقدار من باعث
گره بر رشتهٔ ذکر ملایک می‌تواند زد
سر زلفت که شد بر بستن زنار من باعث
گزیدم صد ره انگشت تحیر چون ز محرومی
به زیر تیغ شد بر زخم او زنهار من باعث
ز ذوق امروز مردم حال غیر از وی چو پرسیدم
که بر اعراض پنهانی شد استغفار من باعث
غم او محتشم بستی در نطقم اگر گه
نگشتی اقتضای طبع بر گفتار من باعث

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی طغیان حسنت بر شکیب کار من باعث
ظهورت بر زوال عقل دعوی دار من باعث
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری زیاد است که صبر من را به طغیان می‌آورد و خود را به رخ می‌کشم. این وضعیت، دلیل زوال عقل و از دست دادن استدلال من است.
ندانم از تو هر چند از ستم فرمائی آزارم
که آن حسن ستم فرماست بر آزار من باعث
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چرا با اینکه از تو می‌رانم، همچنان آزارم می‌دهی، اما آن زیبایی که در ستم تو وجود دارد، سبب آزار من شده است.
تو تا غایت نبودی خانمان ویران کن مردم
تو را شد بر تطاول پستی دیوار من باعث
هوش مصنوعی: تو زمانی که در سختی و بحران به سر می‌بردی، خانه‌ات را ویران کرد، اما اکنون مردم به خاطر تو و کارهای ناپسندت، بر دیوار من که نشانه‌ی بلند پروازی‌ام است، خیره شده‌اند.
ز کسر حرمت دوشم چه خود را دور میداری
که ایمای تو شد بر جرات اغیار من باعث
هوش مصنوعی: به خاطر از دست رفتن احترام و حیثیت خود دیشب، چرا خود را از دیگران دور نگه می‌داری؟ زیرا نشانه‌ای از تو باعث جرات و جسارت دیگران در برابر من شده است.
خدا خون جهانی از تو خواهد خواست چون کرده
جهان را بر خرابی دیدهٔ خونبار من باعث
هوش مصنوعی: خدا بابت ظلم و ویرانی‌ای که در دنیا دیده شده، از تو پاسخ خواهد خواست، زیرا تو باعث این خرابی‌ها و درد و رنج‌ها بوده‌ای.
دگر در عشوه خواهم کرد گم ضبط زبان تا کی
شود لطف کمت بر رنجش بسیار من باعث
هوش مصنوعی: دیگر با ناز و ادا رفتار می‌کنم و زبانم را در کنترل خود می‌گیرم تا ببینم محبت تو چه زمانی به رنج‌های فراوان من پاسخ می‌دهد.
سبک کردم عیار خویش از این غافل که خواهد شد
بر استیلای نازش خفت مقدار من باعث
هوش مصنوعی: من به خاطر ناز و زیبایی او، خود را سبک و بی‌اهمیت فرض کرده‌ام بدون آنکه بدانم این کار باعث می‌شود که ارزش من کم شود.
گره بر رشتهٔ ذکر ملایک می‌تواند زد
سر زلفت که شد بر بستن زنار من باعث
هوش مصنوعی: اگر ملایکه بتوانند گره‌ای بر یاد و ذکر تو بزنند، پس چطور می‌شود که زلف‌های تو، باعث بسته شدن زنجیر من شده‌اند؟
گزیدم صد ره انگشت تحیر چون ز محرومی
به زیر تیغ شد بر زخم او زنهار من باعث
هوش مصنوعی: من به خاطر سختی‌ها و مشکلاتی که دارم، بارها حیرت‌زده شدم. من می‌دانم که آن زخم ناشی از بی‌پناهی و عدم حمایت است و از این بابت می‌خواهم از او بخواهم که مرا به حال خود رها کند.
ز ذوق امروز مردم حال غیر از وی چو پرسیدم
که بر اعراض پنهانی شد استغفار من باعث
هوش مصنوعی: امروز مردم به شادی و خوشحالی مشغولند و وقتی از او پرسیدم، متوجه شدم که علت دوری او از من، ندامت و پشیمانی من است.
غم او محتشم بستی در نطقم اگر گه
نگشتی اقتضای طبع بر گفتار من باعث
هوش مصنوعی: غم او به شدت در کلام من حس می‌شود، اگر گاهی هم نتوانسته‌ام آن را به خوبی بیان کنم، خود طبیعت و روحیات من به گفتارم تأثیر می‌گذارد.