گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج
ور کشد سر ز علاج من بی دل چه علاج
کار بحر هوس از رشگ به طوفان چو کشید
غیر زورق کشی خویش به ساحل چه علاج
قتل شیرین چو شد از تلخی جان کندن صبر
غیر منت کشی از سرعت قاتل چه علاج
دست غم زنگ ز پیشانی خدمت چو زدود
جز به تقصیر شدن پیش تو قایل چه علاج
نیم بسمل شده را خاصه به تیغ چو توئی
جز نهادن سر تسلیم به بسمل چه علاج
نقد دین گرچه ندادن ز کف اولی‌ست ولی
ترک چشم تو چو گردیده محصل چه علاج
گو دل تازه جنون باش به زلفش دربند
اهل این سلسله را جز به سلاسل چه علاج
محتشم رفتن از آن کوست علاج دل تو
لیک چون رفته فروپای تو در گل چه علاج

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج
ور کشد سر ز علاج من بی دل چه علاج
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق غافل به دردم نرسد، چه فایده‌ای دارد؟ و اگر او از درمان من بی‌خبر شود، چه می‌توان کرد؟
کار بحر هوس از رشگ به طوفان چو کشید
غیر زورق کشی خویش به ساحل چه علاج
هوش مصنوعی: زمانی که آرزوهای بی‌پایان و حسادت‌های انسان به تلاطم می‌افتد، راهی جز عبور از امواج و چالش‌های زندگی نیست، و تنها راه نجات، تلاش و کوشش خود ماست تا به ساحل آرامش برسیم.
قتل شیرین چو شد از تلخی جان کندن صبر
غیر منت کشی از سرعت قاتل چه علاج
هوش مصنوعی: وقتی شیرین به خاطر تلخی جان خود کشته شد، صبر کردن در برابر این بی‌وفایی قاتل، چه راه حلی دارد؟
دست غم زنگ ز پیشانی خدمت چو زدود
جز به تقصیر شدن پیش تو قایل چه علاج
هوش مصنوعی: وقتی که غم و اندوه از پیشانی من دور شد، به جز اینکه تقصیر خود را بپذیرم و پیش تو اعتراف کنم، چه راه حلی باقی مانده است؟
نیم بسمل شده را خاصه به تیغ چو توئی
جز نهادن سر تسلیم به بسمل چه علاج
هوش مصنوعی: وقتی کسی که در حالت نیمه‌جان است، با کسی چون تو مواجه می‌شود، جز تسلیم و تسلیم‌پذیری چه راهی پیش رو دارد؟
نقد دین گرچه ندادن ز کف اولی‌ست ولی
ترک چشم تو چو گردیده محصل چه علاج
هوش مصنوعی: هرچند در نقد دین ممکن است ناپسند به نظر برسد، اما وقتی نگاه تو از من دور شده، چه درمانی برای این درد وجود دارد؟
گو دل تازه جنون باش به زلفش دربند
اهل این سلسله را جز به سلاسل چه علاج
هوش مصنوعی: بیا تا دیوانه‌ای نو بشویم و خود را به زلف او بسپاریم، زیرا برای کسانی که در این جماعت هستند، غیر از زنجیرهای عشق چاره‌ای نیست.
محتشم رفتن از آن کوست علاج دل تو
لیک چون رفته فروپای تو در گل چه علاج
هوش مصنوعی: بیت اشاره به این دارد که اگرچه برای درمان دل‌تنگی و غم، رفتن از آن مکان می‌تواند مفید باشد، اما حالا که تو در گِل و مشکلات غرق شده‌ای، چه راهی برای درمان باقی مانده است؟