گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

عمرها فکر وصال تو عبث بود عبث
عشق‌بازی به خیال تو عبث بود عبث
سالها قطره زدن مور ضعیفی چو مرا
در پی دانهٔ خال تو عبث بود عبث
از تو هرگز چو سرافراز به سنگی نشدیم
میوهٔ جستن ز نهال تو عبث بود عبث
بی‌لبت تشنه چو مردیم شکیبائی ما
در تمنای زلال تو عبث بود عبث
پر برآتش زدن مرغ دل ما ز وفا
بر سر شمع جمال تو عبث بود عبث
به جوابی هم ازو چون نرسیدی ای دل
زان غلط بخش سئوال تو عبث بود عبث
محتشم فکر من اندر طلب او همه عمر
چون خیالات محال تو عبث بود عبث

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمرها فکر وصال تو عبث بود عبث
عشق‌بازی به خیال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: زندگی‌ها صرف خیال و آرزوی وصال تو گذشت و این در واقع بیهوده بود. عشق‌ورزی و بازی در این راه نیز بی‌فایده و بی‌نتیجه بود.
سالها قطره زدن مور ضعیفی چو مرا
در پی دانهٔ خال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: سال‌ها قطره‌چکانی مور ضعیفی را می‌گوید که بی‌فایده و بی‌هدف به دنبال دانه‌ای از دانه‌های وجود تو می‌گردد. این تلاش مداوم و ناکام، نشان‌دهنده‌ی بی‌نتیجه بودن آن جستجوست.
از تو هرگز چو سرافراز به سنگی نشدیم
میوهٔ جستن ز نهال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: ما هرگز به سرافراز درختی نرسیدیم و این تلاش برای به دست آوردن میوه از نهال تو بی‌فایده و بی‌ثمر بود.
بی‌لبت تشنه چو مردیم شکیبائی ما
در تمنای زلال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: تشنگی ما بدون لب‌های تو به اندازه‌ی مردن است. صبر و تحمل ما در آرزوی آبی زلال و خنک از تو بیهوده و بی‌فایده بود.
پر برآتش زدن مرغ دل ما ز وفا
بر سر شمع جمال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: دل ما مانند پر آتش زدن است که از محبت تو به جان آمده است، اما تلاش ما در این عشق بیهودگی است، زیرا وفای ما در عشق تو بی‌نتیجه مانده است.
به جوابی هم ازو چون نرسیدی ای دل
زان غلط بخش سئوال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: اگر به جواب او نرسیدی، ای دل، بدان که سوال تو از ابتدا بیهوده و بی معنی بوده است.
محتشم فکر من اندر طلب او همه عمر
چون خیالات محال تو عبث بود عبث
هوش مصنوعی: محتشم، من تمام عمرم را صرف جستجوی او کردم، اما مانند خیالاتی بود که تحقق‌پذیر نیستند و این تلاش‌ها بیهوده بود.