گنجور

شمارهٔ ۱۳۸

کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل
ز رهگذار که در پاخلیده خارجفایت
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت
که حرف مهر کسی سر نمی‌زند ز ادایت
اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس
که بسته راه نگه کردن حریف ربایت
سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان
که مهر حقه راست لعل روح فزایت
گهی به صفحهٔ رو زلف می‌نهی که بپوشد
شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت
گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد
دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت
تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا
سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت
اگر نه جاذبهٔ عاشقی بدی که رساندی
عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت
مناز کم ز نکویان سمند ناز که هستی
تو از برای یکی زار و صد هزار برایت
به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن
که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
هوش مصنوعی: کدام درخت بلندی با گل‌های خوشبو زنجیری به پای تو بسته است که دل مرا، ای محبوب شهر، از تو ربوده است؟
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل
ز رهگذار که در پاخلیده خارجفایت
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، غم و اندوهی که به خاطر آن در راه خود دچار مشکل شده‌ای، باعث شده است که در خرامش و حرکتت اختلال ایجاد شود. از این رو، از مسیر خود بیرون برو و به جلو حرکت کن.
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت
که حرف مهر کسی سر نمی‌زند ز ادایت
هوش مصنوعی: سیاست، به خاطر ابراز عشق، باعث شده که خاموش بمانی و به این دلیل است که هیچ‌کس در مورد دوستی تو صحبت نمی‌کند.
اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس
که بسته راه نگه کردن حریف ربایت
هوش مصنوعی: وقتی سر خود را به عنوان نشانه‌ای به سمت مجلس می‌افکنی، راه را بر حریفان خود بسته‌ای و نمی‌گذاری که آنها وارد شوند.
سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان
که مهر حقه راست لعل روح فزایت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سفارش‌هایی که به تو شده، باعث شده است که تو به خوبی حفظ رازها را یاد بگیری. مثل اینکه مهر و نشان چیزی بسیار ارزشمند و با اهمیت، روح را شاداب و سرزنده می‌کند.
گهی به صفحهٔ رو زلف می‌نهی که بپوشد
شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت
هوش مصنوعی: گاهی با زلفت به روی چهره‌ات سایه می‌اندازی تا رنگ پوستت را که مانند آفتاب درخشان است، بپوشاند.
گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد
دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت
هوش مصنوعی: گاهی به موهایش دست می‌زنی تا نشان عشق و دلبستگی‌ات را پنهان کنی و اجازه ندهی که درهم‌ریختگی و پریشانی زلف‌های او نمایان شود.
تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا
سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت
هوش مصنوعی: تو از کجا آمده‌ای که در کوی عشق به دنبال کسی می‌گردی؟ من دلبرم را از جایت دور کرده‌ام و او را به تصرف خود درآورده‌ام.
اگر نه جاذبهٔ عاشقی بدی که رساندی
عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت
هوش مصنوعی: اگر نبود جاذبه و کشش عشق تو، نمی‌توانستی با شتاب و جدیت از سرزمین بی‌وفایی به سرزمین عشق و وفا برسی.
مناز کم ز نکویان سمند ناز که هستی
تو از برای یکی زار و صد هزار برایت
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و محبوبیت خود اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی اگر تنها یک شخص برای او ارزش قائل باشد، هنوز هم او به اندازه‌ی هزاران نفر برای دیگران مهم و دلنشین است. بنابراین، او نباید به کم‌توجهی دیگران اهمیت دهد و باید به خود اعتماد داشته باشد.
به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن
که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت
هوش مصنوعی: به محتشم که در حقیقت خدمتگذار توست، اسرار درون خود را آشکار کن، زیرا که وقتی تو به تبعیت از او روی می‌آوری، مانند صفحه‌ای از یک کتاب است که نشانگر سرنوشت تو خواهد بود.