شمارهٔ ۱۲۶
ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
کرد ساقی قدحی پر که کسش گرد نگشت
آخر آن رطل گران رند قدح نوش گرفت
آتشی کز همهٔ ظاهر نظران پنهان بود
دیگ سودای من از شعلهٔ آن جوش گرفت
بادهٔ عشق از آن پیش که ریزند به جام
آتش نشهٔ آن در من مدهوش گرفت
سر نا گفتنی عشق فضولی میگفت
عقل صدباره به دندان لب خاموش گرفت
هرکس آورد به کف دامن سروی ز هوس
محتشم دامن آن سرو قباپوش گرفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
هوش مصنوعی: از دل من چنان صدای نالهای بیرون آمد که صدای مؤذن در وقت سحر هم تحت تأثیر آن قرار گرفت.
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
هوش مصنوعی: زمین با شجاعت و بدون ترس، بار سنگین آسمان را از دوش برداشت و بر دوش خود گذاشت.
کرد ساقی قدحی پر که کسش گرد نگشت
آخر آن رطل گران رند قدح نوش گرفت
هوش مصنوعی: ساقی برایم پیمانهای پر کرد که کسی دورش نگردید؛ در نهایت، آن شراب سنگین و با کیفیت را رندی به دست آورد و نوشید.
آتشی کز همهٔ ظاهر نظران پنهان بود
دیگ سودای من از شعلهٔ آن جوش گرفت
هوش مصنوعی: آتشى که از دید ظاهربینان پنهان است، باعث جوشیدن دیگ آرزوهاى من شده است.
بادهٔ عشق از آن پیش که ریزند به جام
آتش نشهٔ آن در من مدهوش گرفت
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عشق مانند شرابی در جامام بریزد، آن آتش و هیجان عشق در من باعث سرگشتگی و بیخود شد.
سر نا گفتنی عشق فضولی میگفت
عقل صدباره به دندان لب خاموش گرفت
هوش مصنوعی: عشق چیزهایی را میگوید که نمیتوان به زبان آورد و عقل که بارها سعی کرده، بالاخره سکوت میکند و دندان بر لب میگذارد.
هرکس آورد به کف دامن سروی ز هوس
محتشم دامن آن سرو قباپوش گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی به خاطر علاقهاش، از درخت سرو زیبایی خوشبو و باوقار را چیده و حالا دامن آن درخت زیبا را به شوق و آرزو در دست دارد.
حاشیه ها
1400/09/27 16:11
مهران
واقعا متاسفم که کسی به این شعر زیبا توجهی نداشته و هیشکی نظر نذاشته.