گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
ور دورم از تو خاطرم آرام‌گیر نیست
در هجر اینچنینم و در وصل آن چنان
خوش آن که هجر و وصل تواش در ضمیر نیست
بیمار دل به ترک تو صحبت‌پذیر نیست
اما بلاست اینکه نصیحت‌پذیر نیست
فرهاد رخم پرور چشم حقارتست
اما به دیدهٔ دل شیرین حقیر نیست
خسرو حریص تاختن رخش شور هست
اما حریف ساختن جوی شیر نیست
در زیر خنجر اجلش شکر واجب است
صیدی که او بقید محبت اسیر نیست
در سینهٔ خار اشارات او به غیر
زخمیست محتشم که کم از زخم‌تیر نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
ور دورم از تو خاطرم آرام‌گیر نیست
هوش مصنوعی: اگر با تو هستم، دیدن کسی دیگر ممکن نیست و اگر از تو دورم، خیالم هم آرام نمی‌گیرد.
در هجر اینچنینم و در وصل آن چنان
خوش آن که هجر و وصل تواش در ضمیر نیست
هوش مصنوعی: در دوری از تو به این شکل هستم و در نزدیکی تو به آن شکل خوشحالم. این نکته را می‌گویم که هیچ‌یک از دوری و نزدیکی تو در ذهنم وجود ندارد.
بیمار دل به ترک تو صحبت‌پذیر نیست
اما بلاست اینکه نصیحت‌پذیر نیست
هوش مصنوعی: دل بیمار من به ترک تو و گفت‌وگو یا مشاوره راغب نیست، اما جالب اینجاست که نمی‌تواند از نصیحت و توصیه هم بهره‌مند شود.
فرهاد رخم پرور چشم حقارتست
اما به دیدهٔ دل شیرین حقیر نیست
هوش مصنوعی: فرهاد، چهره‌اش نشانه‌ای از نادیده گرفته شدن است، اما از منظر دل، او انسان ارزشمندی است و کوچک شمرده نمی‌شود.
خسرو حریص تاختن رخش شور هست
اما حریف ساختن جوی شیر نیست
هوش مصنوعی: خسرو با آرزو و اشتیاق، اسب خود را به تندولت می‌رانَد، اما توان رقابت با کسی که در بنای نفسش قوی است را ندارد.
در زیر خنجر اجلش شکر واجب است
صیدی که او بقید محبت اسیر نیست
هوش مصنوعی: در شرایطی که مرگ همیشه در کمین است، باید قدر شکر و قدردانی را دانست، زیرا کسی که در دام عشق گرفتار نشده، همچنان از خطر مرگ فاصله دارد.
در سینهٔ خار اشارات او به غیر
زخمیست محتشم که کم از زخم‌تیر نیست
هوش مصنوعی: در دل خار، نشانه‌های عشق او به دیگری، مانند زخم تلخی است که به مراتب کمتر از زخم تیر نیست.