شمارهٔ ۱۱۱
گرچه پای بندی عشق بیزنجیر نیست
از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست
در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عیار
کانچه مس را زر تواند ساخت جز اکسیر نیست
حسن افسون است و دل افسونپذیر اما اگر
نیست افسون دم در افسون ذرهای تاثیر نیست
صید را هرچند زود خود برون آرد ز قید
در طریق ضبط او صیاد بیتقصیر نیست
پس برای مرهمی خوارم مکن کاندر دلم
خار خاری هست اما زخم تیغ و تیر نیست
ز اعتماد آن که در زلفت به یک تارم اسیر
چندم آری در جنون این تار خود زنجیر نیست
سر مده خیل ستم را در دل من چون هنوز
یک سر این کشور تو را در قبضهٔ تسخیر نیست
صید را اینجا خطر دارد تو خاطر جمعدار
ای دل وحشی که این صیاد وحشیگیر نیست
در وصال اسباب جمع و محتشم محروم از او
وصلت معشوق و عاشق گوئیا تقدیر نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه پای بندی عشق بیزنجیر نیست
از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست
هوش مصنوعی: هرچند که عشق، آزادی بیقید و شرطی ندارد و به زنجیر نیست، اما نباید از تدبیر و چارهاندیشی در برابر دوری و گریزان بودن آن غافل شد.
در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عیار
کانچه مس را زر تواند ساخت جز اکسیر نیست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق واقعی باید تلاش کنی، زیرا تنها چیزی که میتواند مس را به طلا تبدیل کند، اکسیر است.
حسن افسون است و دل افسونپذیر اما اگر
نیست افسون دم در افسون ذرهای تاثیر نیست
هوش مصنوعی: زیبایی جذاب است و دلها به راحتی جذب آن میشوند، اما اگر جادو و افسون در وجود نباشد، هیچ تاثیری ندارد.
صید را هرچند زود خود برون آرد ز قید
در طریق ضبط او صیاد بیتقصیر نیست
هوش مصنوعی: هر چند شکار در سریعترین زمان ممکن از چنگ میخیزد، اما در مسیر گرفتن او، صیاد بیگناه نیست.
پس برای مرهمی خوارم مکن کاندر دلم
خار خاری هست اما زخم تیغ و تیر نیست
هوش مصنوعی: پس به خاطر اینکه حالم بد نشود، مرا خوار و خفیف نکن، زیرا در دلم درد و رنج وجود دارد، اما زخمهایی که از تیغ و تیر میآیند، نیست.
ز اعتماد آن که در زلفت به یک تارم اسیر
چندم آری در جنون این تار خود زنجیر نیست
هوش مصنوعی: به خاطر اعتمادی که به زلفهای تو دارم، حتی اگر به یک تار آن هم گرفتار باشم، نشاندهندهی دیوانگی من است؛ چرا که این تار برای من زنجیر نیست.
سر مده خیل ستم را در دل من چون هنوز
یک سر این کشور تو را در قبضهٔ تسخیر نیست
هوش مصنوعی: دل خود را تسلیم ظلم و ستم نکن، زیرا هنوز بخشی از این سرزمین در کنترل تو نیست.
صید را اینجا خطر دارد تو خاطر جمعدار
ای دل وحشی که این صیاد وحشیگیر نیست
هوش مصنوعی: ای دل نگران نباش، زیرا در اینجا خطر برای تو وجود ندارد. این صیاد با دیگر صیادها تفاوت دارد و نمیخواهد به تو آسیب برساند.
در وصال اسباب جمع و محتشم محروم از او
وصلت معشوق و عاشق گوئیا تقدیر نیست
هوش مصنوعی: در پی رسیدن به معشوق، همه چیز برای افراد با احترام و مقام جمع میشود، اما آنها همچنان از وصل معشوق و عشق محرومند. این گویی که تقدیر چنین رقم خورده است.