گنجور

شمارهٔ ۵۲

چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان
من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
در رقص هرگه بسته‌ای زه بر کمان دلبری
من تیر نازت خورده و گردیده‌ام قربان تو
چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیل سوده‌ام
بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو
هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری
از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی
روی اشارتها به من از عشوهٔ پنهان تو
کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من
تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو نمایان می‌شود و سختی‌ها را به یاد می‌آورم، به هزار راه در دل خود دعا می‌کنم که تو مرا از این بلاها محفوظ داری.
در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان
من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
هوش مصنوعی: در زیبایی و جذبهٔ تو، دل من برای تو سخت تلاش کرده و با تمام وجودم، جانم را با تمام وجود فدای تو ساخته‌ام.
در رقص هرگه بسته‌ای زه بر کمان دلبری
من تیر نازت خورده و گردیده‌ام قربان تو
هوش مصنوعی: هر بار که تو را می‌رقصاندند و زلف‌هایت را به کمان شکوهمند تشبیه کردند، تیر زیبایی تو به قلب من نشسته و من به خاطر تو جانم را فدای تو کرده‌ام.
چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیل سوده‌ام
بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، من از خیال تو فاصله گرفته‌ام و آنچنان در دنیای خود غرق شده‌ام که تنها تصویر تو را بر پرده‌ی چشمانم می‌جویم و به دنبال خاطراتت هستم.
هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری
از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
هوش مصنوعی: ای پری، هر نوعی از شرم و حیا که در پس پرده برای تو وجود داشت، اکنون به بیرون آورده‌ای. من همچون سگی در خدمت معرفت و حقیقت تو هستم.
از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی
روی اشارتها به من از عشوهٔ پنهان تو
هوش مصنوعی: با اینکه در میان جمع هستم، اما افتادگی و غیرت من نمی‌گذارد که به راحتی به اشاره‌ها و ناز و عشوه‌های نهان تو پاسخ دهم.
کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من
تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو
هوش مصنوعی: با موهای پریشان و زیبا، گام‌های خود را به آرامی بردار، ای دلبر؛ تا من، از شدت عشق، جانم را برای تو فدای کنم و بر زیبایی‌های تو بوسه زنم.