شمارهٔ ۵۱
قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او
به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او
به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد
مرا دلبستگی افزون به زلف دلگشای او
دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری
که بیزار است از آزادی خود مبتلای او
جفاکار است لیکن میدهد زهر جفاکاری
چنان شیرین که از دل میبرد ذوق وفای او
بلای جان ناساز است و جانبازان شیدا را
میسر نیست یکدم شاد بودن بیبلای او
شه اقلیم بیداد است و مظلومان محنت کش
برای خود نمیخواهد سلطانی ورای او
نخواهد محتشم جز آستانش مسندی دیگر
که مستغنی است از سلطانی عالم گدای او
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او
به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او
هوش مصنوعی: بهتر است زیبایی آن دختر را با این مقایسه بسنجی که هرچند از رفتار او زخمهای بسیاری میخورم، اما باز هم برای او جانم را فدای او میکنم.
به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد
مرا دلبستگی افزون به زلف دلگشای او
هوش مصنوعی: هر بار که به کارم مشکل و گرهی ایجاد میشود، آن پیمان (عشق یا تعهد) باعث میشود که وابستگی من به موی خوش و دلنشین او بیشتر شود.
دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری
که بیزار است از آزادی خود مبتلای او
هوش مصنوعی: دل آزار است، اما آنقدر آگاه است که به دلداری نیاز دارد؛ به گونهای که از آزادی خود بیمار و بیزار شده است.
جفاکار است لیکن میدهد زهر جفاکاری
چنان شیرین که از دل میبرد ذوق وفای او
هوش مصنوعی: این فرد انسان سختگیر و جفاکاری است، اما به نوعی به دیگران زهر جفاکاریاش را آنقدر شیرین میسازد که عشق و وفاداری او را در دلها مینشاند.
بلای جان ناساز است و جانبازان شیدا را
میسر نیست یکدم شاد بودن بیبلای او
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از عشق برای عاشقان شیدا همیشه وجود دارد و آنها نمیتوانند حتی لحظهای بدون این درد خوشحال باشند.
شه اقلیم بیداد است و مظلومان محنت کش
برای خود نمیخواهد سلطانی ورای او
هوش مصنوعی: در سرزمین ظلم و ستم، کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند، برای خودشان هیچ خواستهای جز رهبری و حکومتی بهتر از آنچه که دارند، ندارند.
نخواهد محتشم جز آستانش مسندی دیگر
که مستغنی است از سلطانی عالم گدای او
هوش مصنوعی: محتشم جز در برابر درگاه محبوبش به چیز دیگری نیندیشیده و نیازی به سلطنتهای بزرگ ندارد، زیرا او خود از تمام دنیای مادی بینیاز است و فقط به خدمت در پیشگاه محبوبش راضی است.