شمارهٔ ۴۹
آن که شد تا حشر لازم صبر در هجران او
مرگ بر من کرد آسان درد بی درمان او
من که بی او زنده تا یک روز دیگر نیستم
چون نباشم تا ابد در دوزخ حرمان او
دارم اندر پیش از دوری ره مشکل که هست
در عدم ماوا گرفتن منزل آسان او
من گریبان چاکم از یکروزه هجران وای اگر
تا ابد کوته بماند دستم از دامان او
روشن از سوز وداعم شد که میماند به دل
تا قیامت آرزوی قامت فتان او
کاش بردی همره خویشم که گردانیدمی
در بلاهای سفر خود را بلاگردان او
جان بزور صبر میبرد از فراقش محتشم
یاد خلق و خوی آن مه شد بلای جان او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن که شد تا حشر لازم صبر در هجران او
مرگ بر من کرد آسان درد بی درمان او
هوش مصنوعی: کسی که قرار است در روز قیامت منتظر بماند، به خاطر دوری و جدایی از او، مرگ برای من آسان شد، زیرا درد و رنجش درمانی ندارد.
من که بی او زنده تا یک روز دیگر نیستم
چون نباشم تا ابد در دوزخ حرمان او
هوش مصنوعی: من بدون او حتی یک روز هم نمیتوانم زنده بمانم، چون اگر او نباشد، تا ابد در عذاب و حسرت دوری از او خواهم بود.
دارم اندر پیش از دوری ره مشکل که هست
در عدم ماوا گرفتن منزل آسان او
هوش مصنوعی: من در دوری تو در مسیری دشوار قدم میزنم، زیرا یافتن آرامش و خانهگاهی در نیستی به آسانی میسر نیست.
من گریبان چاکم از یکروزه هجران وای اگر
تا ابد کوته بماند دستم از دامان او
هوش مصنوعی: من به خاطر یک روز جدایی، دلم شکسته و گریبانم پاره شده است. وای به حال من اگر تا ابد نتوانم به آغوش او برسم.
روشن از سوز وداعم شد که میماند به دل
تا قیامت آرزوی قامت فتان او
هوش مصنوعی: سوز و شعله عشق او در دل من روشن مانده و این آرزو تا پایان عمر در دلم باقی خواهد ماند که ای کاش همیشه قادر به دیدن قامت زیبای او بودم.
کاش بردی همره خویشم که گردانیدمی
در بلاهای سفر خود را بلاگردان او
هوش مصنوعی: کاش تو را همراهم میبردم تا در مشکلات سفر، نجاتدهندهام باشی.
جان بزور صبر میبرد از فراقش محتشم
یاد خلق و خوی آن مه شد بلای جان او
هوش مصنوعی: دلش به شدت از دوری او در عذاب است و یاد و خاطرهی خصائل آن ماه، برایش عذابی بزرگ شده است.