گنجور

شمارهٔ ۴۷

دلم آزاد از دامش نمی‌گردد چه دامست این
زبانم کوته از نامش نمی‌گردد چه نام است این
گر آید روز روشن ور رود دور از رخ و زلفش
نه من یابم که صبح است آن نه دل داند که شامست این
به کامم روز و شب در عاشقی اما به کام که
به کام آن که جان می‌یابد از مرگم چه کام است این
تو گرم عیش با غیر و مرا هر لحظه در خاطر
که می‌سوزد دلت بر من چه سوداهای خام است این
یکی را ساختی محرم یکی را کشتی از حرمان
فراموش کار من بنگر کدامست آن کدامست این
بخور خونم چو آب و غیر، گر آبت دهد مستان
که پیش نیک و بددانان حلالست آن حرامست این
ز حالات دگرگون محتشم می‌ریزد از کلکت
گهی آب و گهی آتش چه ترتیب کلامست این

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم آزاد از دامش نمی‌گردد چه دامست این
زبانم کوته از نامش نمی‌گردد چه نام است این
هوش مصنوعی: دل من به خاطر او در بند است و نمی‌تواند آزاد شود. این زبان من هم نمی‌تواند نام او را به درستی بیان کند. پس او چه کسی است که این‌گونه در قلب من جا گرفته است؟
گر آید روز روشن ور رود دور از رخ و زلفش
نه من یابم که صبح است آن نه دل داند که شامست این
هوش مصنوعی: اگر روز روشنی فرارسد و صورت و موهای او دور شوند، من نمی‌توانم بفهمم که صبح است یا نه، و دل هم نمی‌داند که این حال چه حالتی است و آیا شام است یا نه.
به کامم روز و شب در عاشقی اما به کام که
به کام آن که جان می‌یابد از مرگم چه کام است این
هوش مصنوعی: در عشق، شب و روزم به خوشی می‌گذرد، اما این خوشی برای چه کسی است؟ چون کسی که از مرگ من زندگی می‌گیرد، چه فایده‌ای دارد؟
تو گرم عیش با غیر و مرا هر لحظه در خاطر
که می‌سوزد دلت بر من چه سوداهای خام است این
هوش مصنوعی: تو مشغول خوشگذرانی با دیگران هستی و من هر لحظه در خاطر خود می‌سوزم از اینکه دل تو نسبت به من چه آرزوهای ناپخته و خامی دارد.
یکی را ساختی محرم یکی را کشتی از حرمان
فراموش کار من بنگر کدامست آن کدامست این
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد دو وضعیت اشاره می‌کند. یکی از آن‌ها حالتی است که کسی را در قلب خود جا داده و به او نزدیک شده، و دیگری حالتی است که به خاطر حسرت و اندوه، فردی را از خود دور کرده و او را از یاد برده. شاعر از مخاطب می‌خواهد تا به او بنگرد و تشخیص دهد که کدام یک از این دو حالت متعلق به اوست و چه تفاوت‌هایی میان آن‌ها وجود دارد.
بخور خونم چو آب و غیر، گر آبت دهد مستان
که پیش نیک و بددانان حلالست آن حرامست این
هوش مصنوعی: بیا و خون من را همانند آب بنوش، اگر این کار برایت شادی می‌آورد. زیرا در نظر کسانی که به خوبی و بدی توجهی ندارند، چیزی که برای آنها حلال است برای دیگران حرام می‌باشد.
ز حالات دگرگون محتشم می‌ریزد از کلکت
گهی آب و گهی آتش چه ترتیب کلامست این
هوش مصنوعی: حال و روز محتشم تغییر کرده و از سر او گاهی آب و گاهی آتش جاری می‌شود. این وضعیت نشان‌دهندهٔ چه نوع وضعیتی است که او در آن به سر می‌برد؟