شمارهٔ ۴۴
چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من
چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من
جان مردم را خراشید آن که حک کرد از جفا
حرف راحت را ز برگ نرگس جانان من
تا چرا چشم تو پرخون باشد و از من پرآب
میشود کور از خجالت چشم خونافشان من
گشت مژگان تو یکدم خون چکان وز درد آن
مانده تا روز قیامت خونفشان مژگان من
آن که از عین ستم زد زخم بر آهوی تو
مردم چشم مرا خون ریخت در دامان من
نالهات کرد آن چنان زارم که امشب از نجوم
آسمان را پنبه در گوش است از افغان من
تا مرا باشد حیات و محتشم را زندگی
ریحت ای گل زان او بادا و دردت زان من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من
چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من
هوش مصنوعی: چند بار چشمانت را بستهاید که نتوانید چشم سرگردان من را ببینید؟ ای کسی که چشمانت به من آسایش میدهد، چشمت را باز کن و به من بنگر! تو مایهی زندگیام هستی.
جان مردم را خراشید آن که حک کرد از جفا
حرف راحت را ز برگ نرگس جانان من
هوش مصنوعی: آن کسی که با کلمات سخت و ظالمانه، زیبایی کلام را از روی گلهای نرگس محبوب من نوشت، جان مردم را زخم زد.
تا چرا چشم تو پرخون باشد و از من پرآب
میشود کور از خجالت چشم خونافشان من
هوش مصنوعی: چرا چشمان تو پر از اشک و درد است و من به خاطر تو، خودم را غرق در آب زلال احساس میکنم؟ من از شرم چشمانم که پر از اشک شدهاند، به شدت حس میکنم.
گشت مژگان تو یکدم خون چکان وز درد آن
مانده تا روز قیامت خونفشان مژگان من
هوش مصنوعی: مژههای تو به یک لحظه مانند چشمهای خون جاری شدند و این درد آنقدر عمیق است که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و مژههای من نیز از آن رنج خواهند برد.
آن که از عین ستم زد زخم بر آهوی تو
مردم چشم مرا خون ریخت در دامان من
هوش مصنوعی: شخصی که با ظلم و ستم خود به تو آسیب رسانده، مانند آهویی است که زخم خورده. او با نگاهش، چشمان مرا پر از اشک و غم کرده و این درد و رنج را به دل من منتقل کرده است.
نالهات کرد آن چنان زارم که امشب از نجوم
آسمان را پنبه در گوش است از افغان من
هوش مصنوعی: نالهات به قدری دلخراش بود که امشب آسمان، انگار از صدای نالهام، پنبه در گوش دارد و هیچ ستارهای نمیدرخشد.
تا مرا باشد حیات و محتشم را زندگی
ریحت ای گل زان او بادا و دردت زان من
هوش مصنوعی: تا زمانی که من زندگی میکنم، زندگی محتشم نیز به من وابسته است. ای گل! برگزاری زندگی محتشم به خاطر من و درد من از این امر است.