گنجور

شمارهٔ ۴۱

بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان
دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار
بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان
صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا
غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان
کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون
می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان
در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم
در عشرت به رخ اهل محبت بندان
حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد
که مگر حدت حداد کند با سندان
بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم
بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان
پس رفتم و این غزل به دستش دادم
و اندر ره معذرت به خاک افتادم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان
دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
هوش مصنوعی: روزی در گلزار بودم، ای محبوب درخواست‌کنندگان، دل من به خاطر دوری تو و نزدیکی دیگران در بند است.
پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار
بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت فشار است و مانند ماری که بر جگر فشار می‌آورد، در درونم گره خورده‌است. از شدت تحمل، ناخودآگاه دندان‌هایم را بر یکدیگر فشار می‌زنم.
صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا
غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان
هوش مصنوعی: در آنجا عده‌ای شاد و خوشحال هستند، اما من به خاطر دوری تو آنقدر غم و اندوه دارم که حسابش از دستم خارج شده است.
کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون
می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان
هوش مصنوعی: در حالی که درونم پر از درد و تنهایی بود، به دوستانم چهره‌ای خندان نشان می‌دادم.
در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم
در عشرت به رخ اهل محبت بندان
هوش مصنوعی: در نتیجه‌ی نگرانی‌ها و افکار منفی که در ذهنم وجود داشت، به خودم اجازه ندادم که از لحظه‌های شادی و خوشی لذت ببرم. در حقیقت، نمی‌توانستم در جمع دوستان و عزیزانم از عشق و محبت بهره‌مند شوم.
حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد
که مگر حدت حداد کند با سندان
هوش مصنوعی: با حرف‌های تند و تیز دشمنان، دلم به قدری جریحه‌دار شد که شاید حتی آهنگری با چکش نتواند به این حد مرا تحت تأثیر قرار دهد.
بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم
بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، من و محتشم در آنجا بودیم و بر غم غم‌زده‌ها می‌خندیدیم و حال خوش می‌کردیم.
پس رفتم و این غزل به دستش دادم
و اندر ره معذرت به خاک افتادم
هوش مصنوعی: بعد به او این شعر را دادم و در راه عذرخواهی کردم و به نشانه سرزنش بر خاک افتادم.

حاشیه ها

1392/08/05 15:11
محمد

فکر کنم بیت دوم باید این باشه : بر جگر بسکه در آن حبس فشردم دندان

1393/12/16 11:03
mrz

نظر محمد درسته