شمارهٔ ۴۰
چراغ خود دگر در بزم او بینور میبینم
بهشتی دارم اما دوزخی از دور میبینم
به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من
که در دستش کمان خشم را پرزور میبینم
نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد
که من میل نگه زان نرگس مخمور میبینم
به ساحل گر روم بهتر که دریای وصالش را
ز طوفانی که دارد در قفا پرشور میبینم
هنوز از آفتاب وصل گرمم لیک روز خود
به چشم دور بین مثل شب دیجور میبینم
برای غیر گوری کنده بودم در زمین غم
کنون تابوت خود را بر لب آن گور میبینم
چسان پیوند برد محتشم در نزع جسم از جان
ز دست او کنون خود را به آن دستور میبینم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چراغ خود دگر در بزم او بینور میبینم
بهشتی دارم اما دوزخی از دور میبینم
هوش مصنوعی: در مجالس او، با وجودی که بهشت را در ذهن دارم، احساس میکنم که در خلوت دلم، عذاب و ناراحتی وجود دارد. عشق و محبت او برایم مانند روشنایی است، اما در واقعیت، همهچیز بینور و سرشار از درد به نظر میرسد.
به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من
که در دستش کمان خشم را پرزور میبینم
هوش مصنوعی: ماه از وجود دیگران ناراحت و عصبانی است و من نیز از نشان تیر ترسم میکنم، چون کمان خشم او را با قدرت در دستش میبینم.
نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد
که من میل نگه زان نرگس مخمور میبینم
هوش مصنوعی: وقتی او به من نگاه نمیکند، نمیدانم چگونه باید با این وضعیت کنار بیایم؛ چون من فقط میتوانم زیبایی چشمانش را ببینم و این حال مرا مدهوش کرده است.
به ساحل گر روم بهتر که دریای وصالش را
ز طوفانی که دارد در قفا پرشور میبینم
هوش مصنوعی: اگر به ساحل بروم، بهتر است، چون در اینجا طوفان پشت سر دریای عشق او را با شور و هیجان میبینم.
هنوز از آفتاب وصل گرمم لیک روز خود
به چشم دور بین مثل شب دیجور میبینم
هوش مصنوعی: من هنوز تحت تأثیر عشق و صفای وصال هستم، اما روزی که میگذرد را با چشم دوربین مانند شبی تاریک و غمانگیز میبینم.
برای غیر گوری کنده بودم در زمین غم
کنون تابوت خود را بر لب آن گور میبینم
هوش مصنوعی: مدتها برای دیگران در زمین غم گور میکند و حالا خودم را در حال آماده شدن برای خاک سپاری میبینم.
چسان پیوند برد محتشم در نزع جسم از جان
ز دست او کنون خود را به آن دستور میبینم
هوش مصنوعی: چگونه محتشم در جدال بین جسم و جان، این پیوند را قطع کرد؟ حالا من خود را با آن روش میبینم.