شمارهٔ ۳۹
دانسته باش ای دل کزان نامهربانت میبرم
گر باز نامش میبری بیشک زبانت میبرم
با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر
کامروز یا فردا از آن نازک میانت میبرم
چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان
با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت میبرم
مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش
گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت میبرم
زان میوه ارزان بها گر نگسلی پیوند خود
چون تاک ازین پس یک به یک رگهای جانت میبرم
گر از ره بیغیرتی دیگر به آن کو میروی
از اره غیرت روان پای روانت میبرم
شرح غم من محتشم زین پیش میگفتی به او
گر باز میگوئی زبان زین ترجمانت میبرم
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دانسته باش ای دل کزان نامهربانت میبرم
گر باز نامش میبری بیشک زبانت میبرم
هوش مصنوعی: بدان ای دل که اگر از محبت او بگویم، به خاطر بیمحبتیاش است. اگر دوباره نامش را بر زبان بیاوری، مطمئناً سخن گفتنت را هم از تو میگیرم.
با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر
کامروز یا فردا از آن نازک میانت میبرم
هوش مصنوعی: با محبوب دلنوازم، از روی محبت و وفاداری برخورد کن. امروز یا فردا، از آن قامت نازکت چیزی میبرم.
چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان
با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت میبرم
هوش مصنوعی: وقتی که باغبان با زحمت و تلاش، درخت نخل جوان را از چمن بیرون میآورد، من از ریشهٔ پیوند جان او در اینجا بهره میبرم.
مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش
گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت میبرم
هوش مصنوعی: با قدرت و استقامت در برابر مشکلات بایست و از درد جدایی فرار نکن. اگر با همه سختیها روبرو شوی، تا همیشه من تو را از آن دلپرست میبرم.
زان میوه ارزان بها گر نگسلی پیوند خود
چون تاک ازین پس یک به یک رگهای جانت میبرم
هوش مصنوعی: اگر از میوهای که ارزشش کم است به درستی استفاده نکنی و رابطهات را قطع کنی، از این پس به تدریج جانت را از تو میگیرم.
گر از ره بیغیرتی دیگر به آن کو میروی
از اره غیرت روان پای روانت میبرم
هوش مصنوعی: اگر با بیغیرتی از راهی دیگر به آن مکان میروی، من از روی غیرت پای تو را به شدت قطع میکنم.
شرح غم من محتشم زین پیش میگفتی به او
گر باز میگوئی زبان زین ترجمانت میبرم
هوش مصنوعی: اگر پیش از این، غمهای من را به او میگفتی، اکنون اگر دوباره بخواهی بگویی، زبان تو را به خاطر این مترجمانت میبرم.
خوانش ها
شمارهٔ ۳۹ به خوانش کیوان عاروان
حاشیه ها
1397/12/05 14:03
رضاt
چرا بیت تصادفی همش یا محتشم کاشانی یا فروغی بسطامی میاد
یعنی چی آخه
من از شعرای هیچ کدومشون خوشم نمیاد هی
فقط محتشم و فروغی خسته شدم دیگه