گنجور

شمارهٔ ۲۸

داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق
تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق
بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل
ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق
من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود
با دل پرآرزو در دام صیاد فراق
وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر
دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق
داشتم در زیر بار عشق کاری ناتمام
چرخ گردون را تمام اما بامداد فراق
خانه تن شد خراب از سستی بنیاد وصل
وای گر جان یابد استحکام بنیاد فراق
محتشم دل بر هلاکت نه که صد ره خوش‌تر است
وحدت آباد فنا از وحشت آباد فراق

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق
تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق
هوش مصنوعی: امروز در زیر فشار و درد جدایی قرار دارم و نمی‌دانم فردا چه بلایی بر سرم می‌آید از این جدایی.
بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل
ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق
هوش مصنوعی: وجود من به مانند یک طلسم است که تنها به واسطه وصل به معشوقش به پا می‌ایستد. دوری از او باعث می‌شود که ذرات وجودم از هم بپاشند و مختل شوند.
من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود
با دل پرآرزو در دام صیاد فراق
هوش مصنوعی: من که مرغ باغ عشقم، حال و روزم چطور بود؟ با دلی پر از آرزو در دام صیاد فراق افتاده‌ام.
وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر
دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق
هوش مصنوعی: دوستان، در این لحظه که به وصال محبوب نائل آمده‌ام، به یاد می‌آورم که کیست که بتواند در این جدایی‌ام یاری‌ام کند و مرا به پیشگاه شاه پذیرا برساند.
داشتم در زیر بار عشق کاری ناتمام
چرخ گردون را تمام اما بامداد فراق
هوش مصنوعی: من زیر بار عشق، مشغول کار ناتمامی بودم که می‌توانست زندگی‌ام را کامل کند، اما صبح روز جدایی، همه چیز به هم ریخت.
خانه تن شد خراب از سستی بنیاد وصل
وای گر جان یابد استحکام بنیاد فراق
هوش مصنوعی: خانه‌ی جسم انسان به خاطر سستی و ضعف در روابط عاشقانه و وصل، ویران شده است. افسوس که اگر روح بتواند استحکام و قوتی پیدا کند، بر اساس جدایی و فراق، پایه‌های آن روابط تقویت نخواهد شد.
محتشم دل بر هلاکت نه که صد ره خوش‌تر است
وحدت آباد فنا از وحشت آباد فراق
هوش مصنوعی: دل خود را به هلاکت نسپار، زیرا راه‌های بی‌شماری برای رسیدن به خوشبختی وجود دارد. زندگی در آشتی و اتحاد، هرچند ممکن است به زوال منجر شود، بهتر از زندگی در تنهایی و فراق است که پر از ترس و وحشت است.