گنجور

شمارهٔ ۱۹

دل می‌شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود
امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود
اشکی که می‌دارم نهان از غیرت اندر چشم‌تر
که برکشایم یک زمان روی زمین جیحون شود
گر من به گردون سر دهم دود تنور صبر را
از ریزش اشک ملک صد رخنه در گردون شود
خون در دلم رفت آنقدر از راز نازک پرده
کش پرده از هم می‌درد گر قطره‌ای افزون شود
من خود نمی‌گویم به کس رازی که دارم پاس آن
اما اگر گوید کسی در بزم او صد خون شود
خواهم نوشتن نامه‌ای اما نمی‌دانم چسان
خواهد درید آن گل ز هم گر واقف از مضمون شود
شرح جراحتهای غم هرگه نویسد محتشم
خون ریزد از مژگان قلم روی زمین گلگون شود

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل می‌شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود
امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود
هوش مصنوعی: هر روز دل من از غم و درد می‌سوزد تا او از دل من بیرون برود. امروز هم کمی از این درد کاسته شد، اما فردا نمی‌دانم چه خواهد شد.
اشکی که می‌دارم نهان از غیرت اندر چشم‌تر
که برکشایم یک زمان روی زمین جیحون شود
هوش مصنوعی: اشکی که پنهان دارم به خاطر غیرت، چنان در چشمانم است که اگر یک بار بر آن فاش کنم، زمین جیحون را پر خواهد کرد.
گر من به گردون سر دهم دود تنور صبر را
از ریزش اشک ملک صد رخنه در گردون شود
هوش مصنوعی: اگر من به آسمان جان بدهم و اشک‌های صبرم مانند دود نان داغ به بالا برود، آنگاه صد شکاف در آسمان ایجاد خواهد شد.
خون در دلم رفت آنقدر از راز نازک پرده
کش پرده از هم می‌درد گر قطره‌ای افزون شود
هوش مصنوعی: به درون قلبم عشق و احساسات عمیقی جریان دارد، به گونه‌ای که اگر اندکی از این احساسات بیشتر شود، پرده‌ی راز و زیبایی‌ها از هم خواهد پاشید.
من خود نمی‌گویم به کس رازی که دارم پاس آن
اما اگر گوید کسی در بزم او صد خون شود
هوش مصنوعی: من خودم رازهایی را که دارم به کسی نمی‌گویم، ولی اگر کسی در جمعی حرفی بزند، ممکن است که بر من تاثیر زیادی بگذارد و موجب ناراحتی‌ام شود.
خواهم نوشتن نامه‌ای اما نمی‌دانم چسان
خواهد درید آن گل ز هم گر واقف از مضمون شود
هوش مصنوعی: می‌خواهم نامه‌ای بنویسم، اما نمی‌دانم آن گل چطور این نامه را خواهد خواند اگر از محتوای آن باخبر باشد.
شرح جراحتهای غم هرگه نویسد محتشم
خون ریزد از مژگان قلم روی زمین گلگون شود
هوش مصنوعی: هر زمان که محتشم از درد و اندوه خود می‌نویسد، چنان به شدت غمگین می‌شود که از چشمانش اشک می‌ریزد و این اشک‌ها بر روی زمین می‌افتد و آن را مانند گل خونین می‌سازد.