شمارهٔ ۱۸
آزردهام به شکوه دل دلستان خود
کو تیغ که انتقام کشم از زبان خود
تیغ زبان برو چو کشیدم سرم مباد
چون لاله گر زبان نکشم از دهان خود
انگیختم غباری و آزردمش به جان
خاکم به سر ببین که چه کردم به جان خود
از غصهٔ درشتی خود با سگان او
خواهم به سنگ نرم کنم استخوان خود
جلاد مرگ گیرد اگر آستین من
بهتر که او براندم از آستان خود
خود را به بزمش ارفکنم بعد قتل من
مشکل که بگذرد ز سر پاسبان خود
بر آتشم نشاند و ز خاطر برون نکرد
آن حرفها که ساخته خاطر نشان خود
دایم به زود رنجی او داشتم گمان
کردم یقین به یک سخن آخر گمان خود
شک نیست محتشم که به این جرم میکنند
ما را سگان یار برون از میان خود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آزردهام به شکوه دل دلستان خود
کو تیغ که انتقام کشم از زبان خود
هوش مصنوعی: من از دلگیر بودن خود به شدت ناراحتم و به دنبال راهی هستم تا با استفاده از کلماتم پاسخ دلم را بدهم و انتقام بگیرم.
تیغ زبان برو چو کشیدم سرم مباد
چون لاله گر زبان نکشم از دهان خود
هوش مصنوعی: زمانی که زبانم را همچون شمشیری بر میکشم، نگذارید سرم به باد برود؛ زیرا اگر زبانم را از دهانم بیرون نکشم، مثل لاله، دچار پژمردگی خواهم شد.
انگیختم غباری و آزردمش به جان
خاکم به سر ببین که چه کردم به جان خود
هوش مصنوعی: من با قلبی پر از اندوه و غم، به خاطر یک موضوع کوچک، آشفته و نگران شدم و به خاک سر خاک خود نگاه کن که چه نتیجهای برایم داشته است.
از غصهٔ درشتی خود با سگان او
خواهم به سنگ نرم کنم استخوان خود
هوش مصنوعی: از غصه و درد بزرگی که دارم، تصمیم دارم با سگان او، استخوان خود را به شکل نرمتری درآورم.
جلاد مرگ گیرد اگر آستین من
بهتر که او براندم از آستان خود
هوش مصنوعی: اگر مرگ به سراغم بیاید و گریبانم را بگیرد، بهتر است که او را از درِ خود دور کنم.
خود را به بزمش ارفکنم بعد قتل من
مشکل که بگذرد ز سر پاسبان خود
هوش مصنوعی: من خود را به میخانهاش میرسانم، اما بعد از این که کشته شوم، دشوار است که پاسبانم از سرش بگذرد.
بر آتشم نشاند و ز خاطر برون نکرد
آن حرفها که ساخته خاطر نشان خود
هوش مصنوعی: او آتشی در قلبم روشن کرد و نتوانست ذهنم را از آن حرفهایی که به خاطر سپردم، دور کند.
دایم به زود رنجی او داشتم گمان
کردم یقین به یک سخن آخر گمان خود
هوش مصنوعی: همیشه به خاطر یک رفتار زود رنج او ناراحت بودم و گمان میکردم که با گفتن یک جمله، همه چیز مشخص و ثابت خواهد شد.
شک نیست محتشم که به این جرم میکنند
ما را سگان یار برون از میان خود
هوش مصنوعی: شکلی وجود ندارد که محتشم، ما را به خاطر این گناه از جمع خود جدا میکند و سگان یار در این بیرون ما را تحقیر میکنند.