قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا فی مدح محمدخان ترکمان
بیا ای رسول از در مهربانی
به من یاری کن چون یاران جانی
چنان زین کن از سعی رخش عزیمت
که با باد صرصر کند همعنانی
چنان ره سر کن به سرعت که از تو
ز صرصر سبکتر گریزد گرانی
چو بر خنک سیلاب سرعت نهی زین
ز چشم من آموز سیلاب رانی
به جنبش در آر آنچنان بارهات را
که گردد روان بخش عزم از روانی
گرت نیست مشکل به شوکت پناهان
امانت سپاری ودیعت رسانی
غرض کاین گوهرهای بحر بلاغت
که دارند در وزن و قیمت گرانی
ازین کمترین بندهٔ کم بضاعت
ببر ارمغانی به نواب خانی
سمی محمد که یکتاست اسمش
در القاب تنزیلی آسمانی
به یک کارسازی که کاریست لازم
غمی رابه دل کن به صد شادمانی
جهان داوران را خداوند و صاحب
مصاحب به نواب صاحبقرانی
سکندر سپاهی که فرداست و یکتا
در اقلیم گیری و کشورستانی
ایالت پناهی که بختش رسانده
ز کرسی نشینی به کسری نشانی
پناه قزلباش کاندر شکوهش
قدر باشکوه قزل ارسلانی
سر چرخ را دیده با افسر خود
به درگاه خویش از بلند آستانی
ملقب به ظلم است از بس تفاوت
در ایام او عدل نوشیروانی
ز تهدید عدل شدید انتقامش
کند گله را گرگ سارق شبانی
درین دولت از روی نیروی صولت
قوی پشت ازو شوکت ترکمانی
به قدر دو عمر از جهان بهره دارد
شب و روز در عالم کامرانی
که بر دیدهٔ دولتش خواب گشته
حرام از برای جهان پاسبانی
اگر در سپه بعضی از سروران را
شد آهنگ دارائی آن جهانی
سر او سلامت که دارد ز رفعت
سزاواری فر تاج کیانی
زهی نیک رائی که معمار سعیت
بنای صلاح جهان راست بانی
اگر سد حفظ تو حایل نگردد
زمین پر شود ز آفت آسمانی
به دم دایم آتش فروزند مردم
ولیکن تو دانا دل از کامرانی
پی پستی شعلهٔ فتنه هرجا
دمیدی دمی کردی آتش نشانی
چو سهم جهادت به حکم اشارت
چو تیر قضا میرسد بر نشانی
سپاه تو را روز هیجا چه حاجت
بشست آزمائی و زورین کمانی
ز خاصیت خصمیت دشمنان را
کند موی سنجاب بر تن سنانی
جلالت کزین تنگ میدان برونست
از آن سو کند دهر را دیدهبانی
به عهد تو حکم سلاطین دیگر
همه ناروان چون زر ایروانی
زبان صلاح تو شمشیر قاطع
در اصلاح آفات آخر زمانی
به این طینت ای زینت چار عنصر
بر آب و گلت میرسد قهرمانی
سرا سرورا داد از دست دوران
که داد از ستم داد نامهربانی
بر افروخته آتشی در عذابم
که دودش رسیده به چرخ دخانی
دورنگی و یک رنگ سوزیش دارد
رخم را به حیثیت زعفرانی
که چون رنگ کارم دگرگون نگردد
به این اشگ کولاکی ارغوانی
ز دولاب گردانی آن مشعبد
کز آن غرق فتنه است این مصرفانی
ز من یوسفی گشته امسال غایب
که هجرش مرا کرده یعقوب ثانی
چه یوسف عزیزی به صد گنج ارزان
به بازار سودائیان معانی
به بال و پر معرفت شاهبازی
به چرخ آشنا از بلند آشیانی
جلی اختری شبه اجرام گردون
نمایان دری رشگ درهای کانی
مرا وارث و یادگار از برادر
ولیعهد و فرزند و دلبند جانی
به چنگال اعراب افتاده حالا
چو گلبرگ در دست باد خزانی
چه اعراب قومی نه از قسم انسان
همه غول سان از عجاب لسانی
چو صید آدمی زان گر ازان گریزان
که دارند خوی سگان از عوانی
ملاقات یک روزهٔ آن لئیمان
مقابل به جان کندن جاودانی
که دارند اسیران خود را معذب
به صحرا نوردی و اشتر چرانی
پس از سالی آنگاهشان بر سر ره
به امید آمد شد کاروانی
به این نیت آرند کز عنف و غلظت
ستانند از یک به یک ارمغانی
فروشندشان بعد از آن همچو یوسف
به افسانه خوانی و جادو زبانی
جهان کارسازا من اکنون چه سازم
درین بینوائی به این ناتوانی
مگر حل این مشگل سخت عقده
تو سرور به عنوان دیگر توانی
وگرنه محال است آوردن او
به حجت نویسی و قاصد دوانی
قصیر است وقت و طویل است قصه
تو را نیز نفرت ازین قصه خوانی
محل تنگتر زانکه من رفتهرفته
کشم پرده از رازهای نهانی
سخن میکنم کوته آن گوهر آنجا
بزر در گرو مانده دیگر تو دانی
ولی زین سخن این توقع ندارم
من مفلس ای توامان امانی
که دست تو گرد سفر نافشانده
کند بر من و نظم من زرفشانی
بلی آن دو دعوی که تفصیل یک یک
شنیدست دارنده از من زبانی
چو نطقش به سمع معلی رساند
تو فرمان دهش گر به جائی رسانی
ازین کامیابی شود محتشم را
سرانجام عمر اول کامرانی
بود تا در آغاز عمر مطول
جوانی طراوت ده زندگانی
تو را ای جوانبخت از اقبال بادا
در انجام عمر طبیعی جوانی
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - وله ایضا من بدایع افکاره: از آنم شکوه است از طول ایام پریشانیقصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - ایضا فی مدح محمدخان ترکمان گفته شده: دوستان مژده که از موهبت سبحانی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ای رسول از در مهربانی
به من یاری کن چون یاران جانی
هوش مصنوعی: ای فرستاده، به من کمک کن و از دریچه دوستی به من بپیوند، مانند یارانی که جان را دوست دارند.
چنان زین کن از سعی رخش عزیمت
که با باد صرصر کند همعنانی
هوش مصنوعی: به قدری خودت را آماده کن و تلاش کن که در حرکت خود، با بادهای تند همسان و همصدا شوی.
چنان ره سر کن به سرعت که از تو
ز صرصر سبکتر گریزد گرانی
هوش مصنوعی: به سرعت و با قدرت تمام از مسیر خود عبور کن، طوری که سنگینی مشکلات نتواند به تو آسیبی برساند و فرار کند.
چو بر خنک سیلاب سرعت نهی زین
ز چشم من آموز سیلاب رانی
هوش مصنوعی: وقتی که به سرعت به سمت آب خنک میروی، از چشم من یاد بگیر که چگونه سیلاب را به جریان بیندازم.
به جنبش در آر آنچنان بارهات را
که گردد روان بخش عزم از روانی
هوش مصنوعی: باری که بر دوش داری را با حرکت و تلاش به گونهای تنظیم کن که انرژی و عزم تو را به حرکت درآورد.
گرت نیست مشکل به شوکت پناهان
امانت سپاری ودیعت رسانی
هوش مصنوعی: اگر مشکل تو این است که با شکوه پنهانان خودت را به کسی اعتماد کنی و امانتی را بسپارید، نشان میدهد که تو نمیتوانی به درستی عمل کنی.
غرض کاین گوهرهای بحر بلاغت
که دارند در وزن و قیمت گرانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این مفاهیم و سخنان زیبا که از نظر معنایی و ادبی ارزش و قیمت بالایی دارند، در حقیقت مانند جواهراتی هستند که در عمق دریا نهفتهاند.
ازین کمترین بندهٔ کم بضاعت
ببر ارمغانی به نواب خانی
هوش مصنوعی: از این بندهٔ کوچک و کمدارایی چیزی برای شما هدیه ببرم.
سمی محمد که یکتاست اسمش
در القاب تنزیلی آسمانی
هوش مصنوعی: اسم محمد که تنها یک است، در نامهای آسمانی و مقدس به شکلی خاص و زیبا ذکر شده است.
به یک کارسازی که کاریست لازم
غمی رابه دل کن به صد شادمانی
هوش مصنوعی: در یک کار ضروری و ضروری، با دل خوش و شادمانی، غم و اندوه را از دل خود دور کن.
جهان داوران را خداوند و صاحب
مصاحب به نواب صاحبقرانی
هوش مصنوعی: این جهان تحت نظر خداوند است و اوست که بر کارها قضاوت میکند، همچنین او صاحب دوستان و همراهانی است که به عنوان وکیلان و نمایندگانش در میان مردم عمل میکنند.
سکندر سپاهی که فرداست و یکتا
در اقلیم گیری و کشورستانی
هوش مصنوعی: سکندر، فرماندهای است که فردا به نبرد میآید و در کشورگشایی و سلطه بر سرزمینها، بینظیر و منحصر به فرد است.
ایالت پناهی که بختش رسانده
ز کرسی نشینی به کسری نشانی
هوش مصنوعی: ایالتی که به دلیل خوششانسی به مقام و جایگاهی رسیده که قبلاً در دست کسی دیگر بوده است.
پناه قزلباش کاندر شکوهش
قدر باشکوه قزل ارسلانی
هوش مصنوعی: پناه قزلباش یعنی کسی که در سختیها و مشکلات به او پناه میبرند، و در شکوه و عظمتش همچون زیبایی و قدرت یک شیر است.
سر چرخ را دیده با افسر خود
به درگاه خویش از بلند آستانی
هوش مصنوعی: کسی که به مقام و قدرت خود میبالد، با وقار و احترام به درگاه بزرگ و باعظمت خود وارد میشود.
ملقب به ظلم است از بس تفاوت
در ایام او عدل نوشیروانی
هوش مصنوعی: به دلیل تفاوتهای بسیار در روزگار او، همچون دوران دادگری نوشیروان، به ظلم مشهور شده است.
ز تهدید عدل شدید انتقامش
کند گله را گرگ سارق شبانی
هوش مصنوعی: اگر عدالت سختی را تهدید کند، گله را گرگ شبشکن میدزدد.
درین دولت از روی نیروی صولت
قوی پشت ازو شوکت ترکمانی
هوش مصنوعی: در این روزگار، به خاطر قدرت و نفوذی که دارم، از پشتوانهای قوی بهرهمند شوم که مانند شجاعت و استواری ترکمنها است.
به قدر دو عمر از جهان بهره دارد
شب و روز در عالم کامرانی
هوش مصنوعی: شبان و روزان در این دنیا به اندازه دو عمر از خوشبختی و بهرهوری برخوردارند.
که بر دیدهٔ دولتش خواب گشته
حرام از برای جهان پاسبانی
هوش مصنوعی: هرچند که در دنیا ممکن است خواب و آرامش برای برخی از افراد دشوار باشد، ولی نگاه به خوشبختی و سعادت دیگران، امنیت و حفاظت از جامعه را ضروری میکند.
اگر در سپه بعضی از سروران را
شد آهنگ دارائی آن جهانی
هوش مصنوعی: اگر در نیروی نظامی برخی از رهبران تصمیم بگیرند به دنبال ثروت و دارایی از دنیای دیگر باشند.
سر او سلامت که دارد ز رفعت
سزاواری فر تاج کیانی
هوش مصنوعی: کسی که از جایگاه و مقام بالایی برخوردار باشد، بر او سلامت باد.
زهی نیک رائی که معمار سعیت
بنای صلاح جهان راست بانی
هوش مصنوعی: چه خوب است کسی که با اندیشه نیکو، پایهگذار سعادت و اصلاح در جهان باشد.
اگر سد حفظ تو حایل نگردد
زمین پر شود ز آفت آسمانی
هوش مصنوعی: اگر مانع محافظت تو در کار نباشد، زمین از بلاهای آسمانی پر خواهد شد.
به دم دایم آتش فروزند مردم
ولیکن تو دانا دل از کامرانی
هوش مصنوعی: مردم همیشه در حال حرص و طمع به دنبال خوشیها و لذتها هستند، اما تو انسان آگاه باید بدانی که دل خود را از این شهوات دور نگهداری.
پی پستی شعلهٔ فتنه هرجا
دمیدی دمی کردی آتش نشانی
هوش مصنوعی: هر جا که شعلههای فتنه و چالش درگرفته، تو با سرعت و توانایی خود، آن را خاموش کردهای و به کمک آمدهای.
چو سهم جهادت به حکم اشارت
چو تیر قضا میرسد بر نشانی
هوش مصنوعی: زمانی که قسمت تو از جهاد به فرمان و نشانهای مشخص میرسد، مثل تیری که به هدف خود برخورد میکند.
سپاه تو را روز هیجا چه حاجت
بشست آزمائی و زورین کمانی
هوش مصنوعی: در روز نبرد، لشکر تو به چه چیزی نیاز دارد که بخواهد تو را آزمایش کند و مهارتهایش را به نمایش بگذارد؟
ز خاصیت خصمیت دشمنان را
کند موی سنجاب بر تن سنانی
هوش مصنوعی: دشمنی و خصومت دشمنان باعث میشود که انسان از زیباییها و آرامش زندگی دور شود و مانند سنجابی که موهایش بر تن سنانی میریزد، دچار آسیب و ناآرامی گردد.
جلالت کزین تنگ میدان برونست
از آن سو کند دهر را دیدهبانی
هوش مصنوعی: جلال و عظمت تو فراتر از این میدان محدود است و از آن طرف، زمان به عنوان ناظری تو را میبیند.
به عهد تو حکم سلاطین دیگر
همه ناروان چون زر ایروانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه تصمیمات و قوانین سلاطین دیگر در مقایسه با وعده و پیمان تو بیاعتبار و ناپسند هستند، مانند زری که در بازارهای ایروان به عنوان کالای نامرغوب شناخته میشود.
زبان صلاح تو شمشیر قاطع
در اصلاح آفات آخر زمانی
هوش مصنوعی: زبان تو مانند شمشیر تیز و برندهای است که میتواند مشکلات و آسیبهای زمانه را اصلاح کند.
به این طینت ای زینت چار عنصر
بر آب و گلت میرسد قهرمانی
هوش مصنوعی: با این ویژگیهای خاص تو، چهار عنصر طبیعت در آب و گل تو جمع شده و به تو شایستگی و بزرگی میبخشد.
سرا سرورا داد از دست دوران
که داد از ستم داد نامهربانی
هوش مصنوعی: تمام خوشیها و سرور از دست روزگار رفت، چرا که ظلم و بیرحمی، همه چیز را خراب کرد.
بر افروخته آتشی در عذابم
که دودش رسیده به چرخ دخانی
هوش مصنوعی: آتشی در دل دارم که به شدت من را عذاب میدهد و دود آن به آسمان رسیده است.
دورنگی و یک رنگ سوزیش دارد
رخم را به حیثیت زعفرانی
هوش مصنوعی: دو رنگی و عدم صداقت، چهرهام را به شدت نگران و سوزانده است، مانند زعفرانی که ارزش و زیبایی خاصی دارد.
که چون رنگ کارم دگرگون نگردد
به این اشگ کولاکی ارغوانی
هوش مصنوعی: اگر رنگ و حال و روزم تغییر نکند، پس این اشکهای باران مانند رنگ ارغوانی خواهد بود.
ز دولاب گردانی آن مشعبد
کز آن غرق فتنه است این مصرفانی
هوش مصنوعی: از چرخش و چرخش آن مشرب، که به خاطر آن، این مصرفکنندگان در فتنهای غرق شدهاند.
ز من یوسفی گشته امسال غایب
که هجرش مرا کرده یعقوب ثانی
هوش مصنوعی: من امسال مانند یوسف، غایب و دور هستم، زیرا جداییاش باعث شده که شباهت به یعقوب دوم پیدا کنم.
چه یوسف عزیزی به صد گنج ارزان
به بازار سودائیان معانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همچنان که یوسف عزیز و با ارزش است، به رغم تمام ثروتهای قابل دسترس در بازار، معانی و مفاهیم عمیق و ارزشمند نیز اهمیت و قیمت خاص خود را دارند. در واقع، در این بازار پر از معاملهگران و سوداگران، این معانی به اندازه یوسف گرانبها و با ارزش هستند.
به بال و پر معرفت شاهبازی
به چرخ آشنا از بلند آشیانی
هوش مصنوعی: در آسمان دانش و آگاهی، مثل پرندهای بزرگ و شگفتانگیز، میتوان با ارتفاع و بلندی به پرواز درآمد و از دنیای آشنا و آشیانه خود لذت برد.
جلی اختری شبه اجرام گردون
نمایان دری رشگ درهای کانی
هوش مصنوعی: در آسمان، ستارهای مانند درخشش مروارید قابل مشاهده است که زیبایی و نور آن باعث حسادت موجودات دنیایی میشود.
مرا وارث و یادگار از برادر
ولیعهد و فرزند و دلبند جانی
هوش مصنوعی: من از برادر ولیعهد و فرزند و عزیزش یادگاری و ارثی دارم.
به چنگال اعراب افتاده حالا
چو گلبرگ در دست باد خزانی
هوش مصنوعی: این متن به توصیف وضعیتی میپردازد که فرد یا چیزی مانند گلبرگی است که در دست باد خزانی گرفتار شده است. این نشاندهنده ناتوانی و آسیبپذیری است. همچنین، به تأثیرات منفی و تسلط اعراب بر سرنوشت آن فرد یا چیز اشاره دارد. در کل، تصویرسازی از ضعف و تسلط بیرحمانه بر زندگی و موجودیت است.
چه اعراب قومی نه از قسم انسان
همه غول سان از عجاب لسانی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به قومی که نه تنها ویژگیهای انسانی را ندارند، بلکه به خاطر زبان عجیبشان، شبیه به غولها به نظر میرسند. این افراد به لحاظ رفتار و گفتار، از دیگر انسانها فاصله گرفتهاند و به نوعی غیرطبیعی و عجیب به نظر میآیند.
چو صید آدمی زان گر ازان گریزان
که دارند خوی سگان از عوانی
هوش مصنوعی: اگر انسان مانند صید باشد، از آنهایی فرار میکند که مانند سگها از بدیها و آفتها خویشتن را کنار میکشند.
ملاقات یک روزهٔ آن لئیمان
مقابل به جان کندن جاودانی
هوش مصنوعی: یک روز ملاقات با آن انسان پلید و ناکام، مانند جانکَندنهای ابدی است.
که دارند اسیران خود را معذب
به صحرا نوردی و اشتر چرانی
هوش مصنوعی: آنانی که اسیران خود را در صحرا به زحمت میکشند و به دنبال شتران میگردند، به عذاب و تنگنا دچار کردهاند.
پس از سالی آنگاهشان بر سر ره
به امید آمد شد کاروانی
هوش مصنوعی: پس از یک سال، آنها در مسیر طراحی امید به راه افتادند و کاروانی تشکیل شد.
به این نیت آرند کز عنف و غلظت
ستانند از یک به یک ارمغانی
هوش مصنوعی: با این هدف میآیند که از خشونت و سختگیری، هدیهای را از یکدیگر بگیرند.
فروشندشان بعد از آن همچو یوسف
به افسانه خوانی و جادو زبانی
هوش مصنوعی: آنها پس از آن، مانند یوسف در داستانها و افسانهها به نمایش گذاشته میشوند و با زبان فریبندهای به فروش میرسند.
جهان کارسازا من اکنون چه سازم
درین بینوائی به این ناتوانی
هوش مصنوعی: در این دنیا که همه چیز به دست خداوند تدبیر میشود، من در این وضعیت بیپولی و ناتوانی باید چه کنم؟
مگر حل این مشگل سخت عقده
تو سرور به عنوان دیگر توانی
هوش مصنوعی: آیا جز با روی آوردن به یک راه دیگر میتوانی این مشکل دشوار را حل کنی و آرامش یابی؟
وگرنه محال است آوردن او
به حجت نویسی و قاصد دوانی
هوش مصنوعی: اگر او را به گواهی نوشتن و فرستادن به دلیلی بیاوری، ممکن نیست.
قصیر است وقت و طویل است قصه
تو را نیز نفرت ازین قصه خوانی
هوش مصنوعی: زمان کوتاه است و داستان تو بسیار طولانی، همچنین نفرت تو از خواندن این داستان نیز مشهود است.
محل تنگتر زانکه من رفتهرفته
کشم پرده از رازهای نهانی
هوش مصنوعی: جای تنگتر از این نیست که من به آرامی پرده از رازهای پنهان بردارم.
سخن میکنم کوته آن گوهر آنجا
بزر در گرو مانده دیگر تو دانی
هوش مصنوعی: من به اختصار صحبت میکنم، زیرا آن اصل و حقیقت در جایی دیگر دچار مشکل و قفل شده است، و تو خود بهتر میدانی.
ولی زین سخن این توقع ندارم
من مفلس ای توامان امانی
هوش مصنوعی: من از این حرف چنین انتظاری ندارم، ای بیپول و بیچاره.
که دست تو گرد سفر نافشانده
کند بر من و نظم من زرفشانی
هوش مصنوعی: دست تو به سفر میکشاند و نظم و ترتیب من را تحت تأثیر قرار میدهد.
بلی آن دو دعوی که تفصیل یک یک
شنیدست دارنده از من زبانی
هوش مصنوعی: بله، آن دو ادعایی که هر یک را به طور کامل شنیدهای، صاحبش از من با زبان بیان کرده است.
چو نطقش به سمع معلی رساند
تو فرمان دهش گر به جائی رسانی
هوش مصنوعی: وقتی سخنش را به گوش معلی میرسانی، تو میتوانی او را به هرجهتی که میخواهی راهنمایی کنی.
ازین کامیابی شود محتشم را
سرانجام عمر اول کامرانی
هوش مصنوعی: از این موفقیت، در پایان عمر، شخصیت محترم به خوشبختی و کامیابی دست مییابد.
بود تا در آغاز عمر مطول
جوانی طراوت ده زندگانی
هوش مصنوعی: در آغاز زندگی جوانی، شادابی و طراوت وجود دارد که باعث نشاط و حیات میشود.
تو را ای جوانبخت از اقبال بادا
در انجام عمر طبیعی جوانی
هوش مصنوعی: ای جوان خوشبخت، امیدوارم در پایان عمر جوانیات به خوبی و خوشی برسید.