گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - فی مدح خواجه معین‌الدین احمد شهریاری

بر اشراف این عید و آن کامکاری
مبارک بود خاصه بر شهریاری
کزین گوهر افسر سر بلندی
مهین داور کشور نامداری
معین ملل کز ازل قسمتش زد
به بخت همایون در بختیاری
قضا صولتی کاسمان سده‌اش را
کند بوسه کاری به صد خاکساری
قدر قدرتی کز صفات کمینش
یکی نام دارد سپهر اقتداری
به جنب نعالش که پایان ندراد
کجا در حسابست عالم مداری
در اطراف صیتش چو باد است پویان
بر اشراف حکمش چو آبست جاری
چو او کس نکرد از خدا بندگان هم
الا ای به خلق آیت رستگاری
به آن کبریا و شکوه و جلالت
حلیمی و بی‌کبری و بردباری
ازل تا ابد از خرابیست ایمن
بنای جلالت ز محکم حصاری
ازین هم فزون پایهٔ دولتت را
ز دارای تو عهد باد استواری
گل گلشن شهریاری علیخان
که در فیض باریست ابر بهاری
جلیل اختر برج عالی مکانی
جلی سکهٔ نقد کامل عیاری
شمارند صاحب شعوران دوران
زادنی صفاتش حکومت شعاری
ضمیریست در صبح نو عهدی او را
فرزوان تر از آفتاب نهاری
سپهر از برایش عروس جهان شد
به عقد دوام است در خواستگاری
زند ابرش اندر عنان قره هرگه
که طبعش کند میل ابرش سواری
جز این از وقارش نگویم که او را
هجائی و ذمیست گردون وقاری
طویل البقا باد عزمش که عالم
به او تا ابد دارد امیدواری
جهان داورا محتشم بندهٔ تو
که لال است در شکر نعمت گذاری
ازین نظم مقصودش اینست کورا
نه از سلک مدحت فروشان شماری
ز دنبال هم داد صد غوطه او را
نوال تو در لجهٔ شرمساری
مسازش طمع پیشه ترسم برآید
سر عزتش از گریبان خواری
به جان آفرینی که در آفرینش
تو را داد این امتیازی که داری
به بطحایئیی کایزدش خواند احمد
تو را نیز نگذاشت زان رتبه عاری
به خیبر گشائی که از خیل خاصان
تو را داد در شهر خود شهریاری
که گر بگذرانی سرم را ز گردون
و گر مغزم از کاسهٔ سر برآری
سر موئی از من نیابی تفاوت
در اخلاص و دلسوزی و جان سپاری
دعائیست بر لب یقین الاجابه
که حاجت ندارد بالحاح و زاری
بود تا تو را شیوهٔ دیوان نشینی
بود تا مرا پیشهٔ دیوان نگاری
در اوصافت ای صدر دیوان نشینان
نی کلک من باد در شهد باری

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر اشراف این عید و آن کامکاری
مبارک بود خاصه بر شهریاری
هوش مصنوعی: این روز بزرگ و خوشبختی خاصی برای انسان‌ها، به‌ویژه برای پادشاهان و کسانی که در مقام‌های عالی هستند، مبارک و خوش‌یمن است.
کزین گوهر افسر سر بلندی
مهین داور کشور نامداری
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که از این گوهر گرانبها، تاجی برای سر درست شده است که به عنوان نشانه‌ای از مقام و قدرت در کشور معروفی شناخته می‌شود.
معین ملل کز ازل قسمتش زد
به بخت همایون در بختیاری
هوش مصنوعی: بخت و سرنوشت، به طور نیکویی برای ملل مختلف از ابتدا تقسیم شده است.
قضا صولتی کاسمان سده‌اش را
کند بوسه کاری به صد خاکساری
هوش مصنوعی: سرنوشت (قضا) به قوت و جلال خود، با طعم بوسه‌ای که می‌زند، هزاران خاکساری (سجده‌کننده) را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
قدر قدرتی کز صفات کمینش
یکی نام دارد سپهر اقتداری
هوش مصنوعی: قدرتی که از ویژگی‌های پنهانش یکی از آن‌ها نامی دارد به نام آسمان قدرت.
به جنب نعالش که پایان ندراد
کجا در حسابست عالم مداری
هوش مصنوعی: به حرکت لنگه پای آن کس که همیشه در حال است، کجا می‌توان جهانی را حساب کرد؟
در اطراف صیتش چو باد است پویان
بر اشراف حکمش چو آبست جاری
هوش مصنوعی: در اطراف نام و آوازه‌اش مانند باد در حال گردش‌اند و بر اساس فرمان‌هایش مانند آب به آرامی در حال حرکت است.
چو او کس نکرد از خدا بندگان هم
الا ای به خلق آیت رستگاری
هوش مصنوعی: اگر کسی به خدا توجه نکرده باشد، بندگانش هم به او توجهی نخواهند داشت، مگر تو که نشانه‌ی رستگاری برای مردم هستی.
به آن کبریا و شکوه و جلالت
حلیمی و بی‌کبری و بردباری
هوش مصنوعی: به عظمت و بزرگی‌ات، با احترام و سادگی برخورد می‌کنی و همواره بامرام و صبور هستی.
ازل تا ابد از خرابیست ایمن
بنای جلالت ز محکم حصاری
هوش مصنوعی: از آغاز تا همیشه، بنای عظمت تو از خرابی مصون است و مانند قلعه‌ای محکم و استوار می‌باشد.
ازین هم فزون پایهٔ دولتت را
ز دارای تو عهد باد استواری
هوش مصنوعی: از این هم بالاتر، پایه‌های قدرت و سلطنتت به‌دلیل دارایی‌هایت محکم و پایدار است.
گل گلشن شهریاری علیخان
که در فیض باریست ابر بهاری
هوش مصنوعی: گل‌های باغ سلطنتی علیخان مانند باران بهاری هستند که برکات فراوانی به همراه دارد.
جلیل اختر برج عالی مکانی
جلی سکهٔ نقد کامل عیاری
هوش مصنوعی: جلیل اختر در اینجا به ستاره‌ای بلندمرتبه و با ارزش اشاره دارد که در جایگاه بالا و با درخشش خاصی قرار دارد. این ستاره به عنوان نمادی از ارزش و کمال توصیف می‌شود، همچون سکه‌ای که کامل و با کیفیت عالی است. در واقع، این بیت به ویژگی‌های برجسته و بی‌نظیر یک شخص یا پدیده‌ای اشاره دارد که در میان دیگران به چشم می‌آید و شناخته شده است.
شمارند صاحب شعوران دوران
زادنی صفاتش حکومت شعاری
هوش مصنوعی: فرزندان فرهنگیان را در دوران خود بر می‌شمارند، زیرا ویژگی‌های آنها نشانه‌ای از رهبری و هوش است.
ضمیریست در صبح نو عهدی او را
فرزوان تر از آفتاب نهاری
هوش مصنوعی: در صبحی تازه، روحی وجود دارد که درخشندگی‌اش از تابش خورشید در زمان ناهار بیشتر است.
سپهر از برایش عروس جهان شد
به عقد دوام است در خواستگاری
هوش مصنوعی: به واسطه او، آسمان به زیبایی عروس جهان درآمد و برای همیشه در خواستگاری‌اش قرار گرفت.
زند ابرش اندر عنان قره هرگه
که طبعش کند میل ابرش سواری
هوش مصنوعی: وقتی ابر کنترل خود را در دست دارد، هر بار که خودش بخواهد، می‌تواند به دلخواهش حرکت کند و مانند سوارکاری بر آن سوار باشد.
جز این از وقارش نگویم که او را
هجائی و ذمیست گردون وقاری
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در مورد او می‌توانم بگویم، این است که موقعیت و اعتبارش به حدی است که دنیا او را محترم می‌شمارد و جایگاهش بسیار بلند است.
طویل البقا باد عزمش که عالم
به او تا ابد دارد امیدواری
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌ای که برای طولانی‌مدت باقی می‌ماند، باعث امیدواری جهان به وجود او تا ابد خواهد بود.
جهان داورا محتشم بندهٔ تو
که لال است در شکر نعمت گذاری
هوش مصنوعی: دنیا با تمام شکوه و عظمتش بنده و نیازی به تو دارد، چرا که در برابر نعمت‌هایت خاموش و بی‌کلام است.
ازین نظم مقصودش اینست کورا
نه از سلک مدحت فروشان شماری
هوش مصنوعی: این شعر نشان می‌دهد که هدف شاعر این است که به همه بفهماند که داستانش و نامش تنها در دست کسانی نیست که فقط اهل تعریف و تمجید هستند. شاعر می‌خواهد بگوید که او به رزومه و مقام اجتماعی افراد توجهی ندارد و ارزش کارش بیشتر از این‌هاست.
ز دنبال هم داد صد غوطه او را
نوال تو در لجهٔ شرمساری
هوش مصنوعی: او از دنبال هم ناله می‌کند و تو او را در عمق شرمساری غرق کرده‌ای.
مسازش طمع پیشه ترسم برآید
سر عزتش از گریبان خواری
هوش مصنوعی: اگر برای دستیابی به چیزی بیش از حد طمع ورزی، ممکن است جایگاه رفیع و شرافتش به خطر بیفتد و از بین برود.
به جان آفرینی که در آفرینش
تو را داد این امتیازی که داری
هوش مصنوعی: به روح خدایی که در خلقت تو را به این ویژگی‌های خاص و ممتاز بخشیده است، قسم می‌خورم.
به بطحایئیی کایزدش خواند احمد
تو را نیز نگذاشت زان رتبه عاری
هوش مصنوعی: در این بیت به مکانی اشاره شده است که احمد (پیامبر اسلام) در آن جا قرار دارد و نشان می‌دهد که هیچ‌کس از آن مقام و مرتبه خالی نیست. به عبارتی، این جمله به ارزش و مقام بلند احمد اشاره می‌کند و می‌گوید که هر کسی باید تلاش کند تا به آن مقام نزدیک شود.
به خیبر گشائی که از خیل خاصان
تو را داد در شهر خود شهریاری
هوش مصنوعی: در خیبر تو را به عنوان یکی از نزدیکان و خاصان خود انتخاب کردند و در شهر خویش به تو مقام و مدیریتی دادند.
که گر بگذرانی سرم را ز گردون
و گر مغزم از کاسهٔ سر برآری
هوش مصنوعی: اگر بتوانی سرم را از چرخش آسمان دور کنی و یا مغزم را از جمجمه‌ام بیرون بیاوری،
سر موئی از من نیابی تفاوت
در اخلاص و دلسوزی و جان سپاری
هوش مصنوعی: در صداقت و دلسوزی و فداکاری من، حتی کوچک‌ترین تفاوتی نخواهی یافت.
دعائیست بر لب یقین الاجابه
که حاجت ندارد بالحاح و زاری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دعا کردن از روی یقین و اعتماد به پاسخ‌دهی خداوند، نیازی به تکرار و گریه و زاری ندارد، زیرا وقتی به حقیقت ایمان داریم، درخواست‌هایمان به راحتی پاسخ داده می‌شود.
بود تا تو را شیوهٔ دیوان نشینی
بود تا مرا پیشهٔ دیوان نگاری
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به شیوهٔ دیوانه‌وار زندگی کنی، من هم به عنوان یک هنرمند و نویسنده، مسیرم را دنبال می‌کنم.
در اوصافت ای صدر دیوان نشینان
نی کلک من باد در شهد باری
هوش مصنوعی: در توصیف تو، ای کسی که در صدر نشسته‌ای و دیوان‌سالاران را تحت تأثیر قرار می‌دهی، قلم من به مانند باد در میان شهد، لطافت و زیبایی تو را منتقل می‌کند.