گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح شاهزاده شهید سلطان حمزه صفوی

مژده عالم را که دهر از امر رب‌العالمین
بهر شاه نوجوان رخش خلافت کرد زین
خاتم شاهنشهی را بهر آن گیتی پناه
کنده حکاک قضا الملک منی بر نگین
امر عالی را به امر عالی او عنقریب
در فرامین گشته فرمان همایون جانشین
کوس شادی داده صد نوبت به نام او صدا
بر کجا بر پیشگاه غرفهٔ چرخ برین
بر زمین بهرجلوس آن جلیس تخت و بخت
سوده هر جانب سریر خسروی صد ره جبین
خطبها بهر لباس تازه افکنده ببر
همچو بسم‌الله بیرون کرده دست از آستین
سکه‌ها بهر ملاقات زر نو سینه چاک
تا زند از عشق خود را بر درمهای ثمین
بر زر خورشید هم نامش توان دیدن اگر
دیدن اندر وی تواند چشم عقل دوربین
وه چه نامست این که می‌بارد ازو فتح و ظفر
صاحب نام آن که می‌نازد به او دنیا و دین
باعث تعمیر عالم پاسبان بحر و بر
مایهٔ تخمیر آدم قهرمان ماء و طین
شاه سلطان حمزه خاقان قضا فرمان که هست
کمترین طغراکش احکام او طغرل تکین
آن که در آغاز عمر از غیرت دین هیچ‌جا
نیستش آرامگاهی در جهان جز صدر زین
وانکه بار منتش خم کرده پشت آسمان
بس که می‌پردازد از اعدای دین روی زمین
غیر او فردی که دید از پادشاهان کو بود
روز و شب بهر جهاد از صدر زین مسند گزین
اوست در خفتان دیگر یا برون آورده سر
حمزهٔ صاحبقران از جیب آن نصرت قرین
ابر اگر بردارد از دریای استیلاش آب
شیر برفین برکند گوش از سر شیر عرین
نیست چندان خاک کز ماتم کند خصمش به سر
خاک میدان را به خون از بس که می‌سازد عجین
جان فدای او که در هر ضربت تارک شکافت
آفرین بر دست و تیغش می‌کند جان‌آفرین
آفتاب از بیم سر بر نارد از جیب افق
صبح اگر گیرد به دست آن شاه صفدر تیغ کین
آسیاهائی به خون آورده در گردش که حق
در جهادش داده میراث از امیرالمؤمنین
روم از شور ظهورش چون بود جائی که هست
او در آذربایجان غوغاش در اقلیم چین
پیکر آرای عدو گردد مشبک کار دهر
در سپاه او کمان‌داران چه خیزند از کمین
بر قد دارئیش دوران لباس کوتهست
تار و پودش گرچه از خیط شهور است و سنین
کرد پیش از عهد شاهی آن چه صد خسرو نکرد
ملک را می‌باید الحق مالک‌الملکی چنین
شاهد حقیتش هم بس به قانون جمل
این که سلطان حمزه یکسانست با حق مبین
حق مبین گشته از نقش حروف اسم او
تا زوال دشمنان باطلش گردد یقین
قلعهٔ تبریز تا بستاند از رومی به جنگ
گفتم از بهر تفال یکه مصراعی متین
کز قفای فتح از آن گردد دو تاریخ آشکار
دال بر اقبال آن جنگ‌آور قسور کمین
چون ستاند قلعه و تاریخها پر شد به کو
قلعه از رومی ستاندی شاه جم قدرآفرین
با دعای اهل کاشان این دعاگو محتشم
آسمانها را کند پر ز اولین تا هفتمین
بهر آن دارای هفت اقلیم باردار حافظی
کاسمان نامش کند جوشن زمین حصن حصین
داعیان را نیز فیض از مبداء فیاض باد
شهریاری هم که هست ارباب دعوت را معین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مژده عالم را که دهر از امر رب‌العالمین
بهر شاه نوجوان رخش خلافت کرد زین
هوش مصنوعی: خوشخبری دهید که زمانه به فرمان پروردگار عالم، برای شاه جوان، قدرت خلافت را فراهم کرده است.
خاتم شاهنشهی را بهر آن گیتی پناه
کنده حکاک قضا الملک منی بر نگین
هوش مصنوعی: خاتم پادشاهی را به منظور حفاظت از جهان خود، شخصی کاردان و ماهر به نام قضا الملک منی، بر روی نگین آن حکاکی کرده است.
امر عالی را به امر عالی او عنقریب
در فرامین گشته فرمان همایون جانشین
هوش مصنوعی: در آینده نزدیک، تصمیمات مهم به دست او خواهد بود و جایگزین احکام عالی خواهد شد.
کوس شادی داده صد نوبت به نام او صدا
بر کجا بر پیشگاه غرفهٔ چرخ برین
هوش مصنوعی: شادی با صدای بلند نام او را بارها و بارها اعلام کرده و این صدا کجا به گوش می‌رسد؟ در مقابل بالای آسمان.
بر زمین بهرجلوس آن جلیس تخت و بخت
سوده هر جانب سریر خسروی صد ره جبین
هوش مصنوعی: بر روی زمین برای نشستن آن هم‌نشین، تخت و بخت در کنار هم قرار گرفته‌اند و هر طرف صندلی پادشاهی، صد بار پیشانی به زمین می‌افتد.
خطبها بهر لباس تازه افکنده ببر
همچو بسم‌الله بیرون کرده دست از آستین
هوش مصنوعی: او در تلاش است با ظاهری جدید و زیبا خود را نشان دهد، درست مانند آغازی تازه که دستش را از آستین بیرون آورده است.
سکه‌ها بهر ملاقات زر نو سینه چاک
تا زند از عشق خود را بر درمهای ثمین
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به عشق، مانند سکه‌هایی است که برای دیدار یکدیگر به کار می‌روند. دل‌ها آماده‌اند تا از عشق خود خرج کنند و زیبایی‌های ارزشمند را به نمایش بگذارند.
بر زر خورشید هم نامش توان دیدن اگر
دیدن اندر وی تواند چشم عقل دوربین
هوش مصنوعی: اگر کسی چشمانش بصیرت و دوربینی داشته باشد، می‌تواند حتی نام خورشید را بر روی طلا نیز ببیند. این به این معناست که برای درک حقایق عمیق و ارزشمند، بینش و فهم دقیق ضروری است.
وه چه نامست این که می‌بارد ازو فتح و ظفر
صاحب نام آن که می‌نازد به او دنیا و دین
هوش مصنوعی: اینچه چیز نیکویی است که از آن پیروزی و موفقیت می‌ریزد، و صاحب آن چنان نامی است که دنیا و دین به او افتخار می‌کنند.
باعث تعمیر عالم پاسبان بحر و بر
مایهٔ تخمیر آدم قهرمان ماء و طین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود انسان‌ها در این جهان، هم به نوعی نگهدارنده و محافظ زندگی است و هم با ویژگی‌های خاص خود، موجب ایجاد تحولی در آفرینش و محیط می‌شود. انسان‌ها به عنوان قهرمانان زندگی، مسئولیت دارند که به حفظ و پاکی آب و زمین کمک کنند و از تخریب آن‌ها جلوگیری نمایند.
شاه سلطان حمزه خاقان قضا فرمان که هست
کمترین طغراکش احکام او طغرل تکین
هوش مصنوعی: شاه سلطان حمزه، پادشاه مقتدر و فرمانروای کشور، حکم کرده است که طغرا یا نشان او در واقع کم‌اهمیت‌ترین نشانه‌ی قدرت و فرمانروایی‌اش است، در حالی که طغرل، یک شخص فعال و برجسته است.
آن که در آغاز عمر از غیرت دین هیچ‌جا
نیستش آرامگاهی در جهان جز صدر زین
هوش مصنوعی: کسی که در آغاز زندگی‌اش به خاطر غیرت و دیانتش در هیچ کجای دنیا آرامش ندارد، تنها جایی که می‌تواند به آن تکیه کند، همان صدر زین است.
وانکه بار منتش خم کرده پشت آسمان
بس که می‌پردازد از اعدای دین روی زمین
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر انجام کارهای نیک و خیر، بار سنگینی را بر دوش دارد، به قدری از زمین بلند می‌شود و به آسمان می‌پردازد که گویی فشار این بار، او را به بالا می‌کشاند.
غیر او فردی که دید از پادشاهان کو بود
روز و شب بهر جهاد از صدر زین مسند گزین
هوش مصنوعی: جز او هیچ‌کس را در بین پادشاهان نمی‌بینم، که همواره روز و شب برای جنگ آماده باشد و بر جایگاه سلطنت نشسته باشد.
اوست در خفتان دیگر یا برون آورده سر
حمزهٔ صاحبقران از جیب آن نصرت قرین
هوش مصنوعی: شخصی در حال حاضر در حال استراحت است یا اینکه سر حمزه، قهرمان صاحبقران، را از جیب شخصی به نام نصرت بیرون آورده است.
ابر اگر بردارد از دریای استیلاش آب
شیر برفین برکند گوش از سر شیر عرین
هوش مصنوعی: اگر ابر از دریای آرامش خود آب شیرین و بکر را برداشت، به مانند اینکه گوش شیر وحشی را خواهد برید.
نیست چندان خاک کز ماتم کند خصمش به سر
خاک میدان را به خون از بس که می‌سازد عجین
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که خاک میدان به خاطر عواطف و احساسات ناشی از درگیری‌ها و جنگ‌ها، به شدت آغشته به خون است. به طوری که این وضعیت به اندازه‌ای است که نمی‌توان تصور کرد. در واقع، میدان نبرد سرشار از غم و اندوهی است که به خاک آن نفوذ کرده است.
جان فدای او که در هر ضربت تارک شکافت
آفرین بر دست و تیغش می‌کند جان‌آفرین
هوش مصنوعی: جانم فدای کسی است که با هر ضربه‌اش دشمن را ریشه‌ کن می‌کند. آفرین بر دستان و شمشیرش که جان را به زندگی برمی‌گرداند.
آفتاب از بیم سر بر نارد از جیب افق
صبح اگر گیرد به دست آن شاه صفدر تیغ کین
هوش مصنوعی: خورشید از ترس بیرون نمی‌آید، مگر اینکه صبح از افق سر برآورد و اگر آن پادشاه دلیر، شمشیر انتقام را به دست بگیرد.
آسیاهائی به خون آورده در گردش که حق
در جهادش داده میراث از امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: این بیت به طور خلاصه به افرادی اشاره دارد که در نبردها و جنگ‌ها در تلاش برای حق و حقیقت هستند و به نوعی ارث و میراث خود را از امام علی (ع) به ارث برده‌اند. این افراد در سختی‌ها و چالش‌ها مظهر ایستادگی و فداکاری‌اند و خون خود را در راه حق فدای می‌کنند.
روم از شور ظهورش چون بود جائی که هست
او در آذربایجان غوغاش در اقلیم چین
هوش مصنوعی: از شدت شوق و شگفتی ناشی از ظهور او، به جایی می‌روم که هر جایی که او باشد، در آذربایجان شور و هیجان است و در سرزمین چین نیز غوغا برپا است.
پیکر آرای عدو گردد مشبک کار دهر
در سپاه او کمان‌داران چه خیزند از کمین
هوش مصنوعی: بدن دشمن مانند یک شبکه‌ای از کارهای پیچیده و زیرکانه می‌شود و در این سپاه، تیراندازان چگونه می‌توانند از کمین خود بیرون بیایند.
بر قد دارئیش دوران لباس کوتهست
تار و پودش گرچه از خیط شهور است و سنین
هوش مصنوعی: گمنامی و فقر او مانند پوششی است که به تن دارد، هرچند این پوشش از الیاف گرانبها و با ارزشی بافته شده است.
کرد پیش از عهد شاهی آن چه صد خسرو نکرد
ملک را می‌باید الحق مالک‌الملکی چنین
هوش مصنوعی: او پیش از زمان سلطنت، کارهایی انجام داد که هیچ‌یک از صد خسرو نتوانستند انجام دهند. بنابراین استحقاق دارد که بر ملک سلطنت کند.
شاهد حقیتش هم بس به قانون جمل
این که سلطان حمزه یکسانست با حق مبین
هوش مصنوعی: در این بیت، به این اشاره می‌شود که حقیقت و واقعیت چیزی است که در قوانین و اصول مشخصی تجلی پیدا می‌کند. همچنین، به مقام و موقعیت سلطان حمزه اشاره شده که در آن به وضوح برابر با حقیقت نمایان است. به عبارت دیگر، معنای عمیق و واقعی در نوعی هماهنگی با قوانین و اصول جاری در جهان وجود دارد.
حق مبین گشته از نقش حروف اسم او
تا زوال دشمنان باطلش گردد یقین
هوش مصنوعی: حق به وضوح از شکل حروف نام او نمایان شده است تا زمانی که دشمنان باطلش به طور یقین از بین بروند.
قلعهٔ تبریز تا بستاند از رومی به جنگ
گفتم از بهر تفال یکه مصراعی متین
هوش مصنوعی: من در جنگ با رومیان به قلعهٔ تبریز اشاره کردم و برای پیشگویی، خواستم یک بیت محکم و قابل توجه انتخاب کنم.
کز قفای فتح از آن گردد دو تاریخ آشکار
دال بر اقبال آن جنگ‌آور قسور کمین
هوش مصنوعی: از پیروزی و موفقیت حاصل از یک جنگ، دو تاریخ مشخص به وجود می‌آید که نشان‌دهنده خوش‌شانسی و شجاعت آن جنگجو و تسلط بر اوضاع است.
چون ستاند قلعه و تاریخها پر شد به کو
قلعه از رومی ستاندی شاه جم قدرآفرین
هوش مصنوعی: زمانی که قلعه را تصرف کردند و تاریخ‌ها پُر شد، به کوه قلعه‌ای که شاه جمشید از رومی‌ها گرفت، اشاره می‌شود.
با دعای اهل کاشان این دعاگو محتشم
آسمانها را کند پر ز اولین تا هفتمین
هوش مصنوعی: دعای اهل کاشان باعث می‌شود که این دعاگو، محتشم، آسمان‌ها را از اولین تا هفتمین پر کند.
بهر آن دارای هفت اقلیم باردار حافظی
کاسمان نامش کند جوشن زمین حصن حصین
هوش مصنوعی: با هدف جلب توجه به آن شخصیتی که دارای هفت اقلیم است، حافظ کاسه‌ای پر از نام او را برمی‌دارد. این نام مانند زرهی است که زمین را به عنوان دژ و قلعه‌ای محکم محافظت می‌کند.
داعیان را نیز فیض از مبداء فیاض باد
شهریاری هم که هست ارباب دعوت را معین
هوش مصنوعی: کسانی که در زمینه دعوت و هدایت دیگران فعالیت می‌کنند، نیز از نعمت و لطف پروردگار برخوردارند. همچنین، حاکمان و فرمانروایان هم که رهبران این دعوت هستند، باید تأسیس و پشتیبانی شوند.