قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - وله ایضا من بدایع افکاره
سرورا ادعیهات تا برسانم به نصاب
از دعا هر نفسم نقش جدیدیست بر آب
سپه ادعیهام روی فلک میگیرد
تا تو را میرسد از روی زمین پا به رکاب
آنچنانست دلم بهر تو از ادعیه گرم
که فلک از نفسم میشنود بوی کباب
میکنم هر سو مویت به دعائی پیوند
من که پیوند بر دیدهٔ خویشم از خواب
کردهای داعیهٔ حرب و حصارت شده است
آن قدر ادعیه کافزون ز شمار است و حساب
از که از گوشهنشینی که به بیداری کرد
چشم خود را تبه از بهر تو در عین شباب
بهر خود خصمت اگر قلعهٔ آهن سازد
عنکبوتیست که بر خود تند از لعب لعاب
ای گزین طیر همایون که درین طرفه چمن
شاهبازی تو و بدخواه سیه بخت غراب
بادی از جنبش شهبال تو میباید و بس
که شود در صف هیجا سپه آشوب ذباب
بال بگشای که از گلشن روم آمدهاند
فوجی از صعوه به صباغی چنگال عقاب
این مثل ورد زبانهاست که دیر آوردست
هست یعنی رهی از صوب تامل به صواب
کار چون هست به هنگامی و وقتی موقوف
چه تقدم چه تاخر چه تانی چه شتاب
تیر و شمشیر شوند از عمل خود معزول
در سپاهی که نگاهی کنی از عین عتاب
ذره ذره مگر از آتش غم افروزی
ورنه اجرام بر افلاک بسوزند ز تاب
موج بحر غضبت خیمه و خر گاه عدو
عنقریب است که آورده فرو همچو حباب
محتشم دعوت خود کن یزک لشگر و ساز
خانهٔ دشمن خان پیشتر از حرب خراب
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله فی مدیح نواب ولی سلطانبن محمدخان: ناگهان بر گرد بخت ملک سر از مهد خوابقصیدهٔ شمارهٔ ۸ - فی مدح محراب بیک: جهان جهان دگر شد چو گشت زینت یاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرورا ادعیهات تا برسانم به نصاب
از دعا هر نفسم نقش جدیدیست بر آب
هوش مصنوعی: ای سرور، دعاهایت را به من برسان تا به حد مطلوب برسم؛ زیرا هر نفس من مانند نقش جدیدی بر روی آب است و زودگذر است.
سپه ادعیهام روی فلک میگیرد
تا تو را میرسد از روی زمین پا به رکاب
هوش مصنوعی: دعای من به آسمان میرود تا تو با ارادهات از زمین به کمک من بیایی.
آنچنانست دلم بهر تو از ادعیه گرم
که فلک از نفسم میشنود بوی کباب
هوش مصنوعی: دل من برای تو به اندازهای پر از دعا و آرزوست که آسمان هم از نفسهای من بوی کباب را حس میکند.
میکنم هر سو مویت به دعائی پیوند
من که پیوند بر دیدهٔ خویشم از خواب
هوش مصنوعی: من هر جا که میروم، به خاطر تو و دعاهایم موهایت را میبافم، چون پیوندی که با تو دارم در ذهن من همیشه زنده است و مرا از خواب غفلت بیدار میکند.
کردهای داعیهٔ حرب و حصارت شده است
آن قدر ادعیه کافزون ز شمار است و حساب
هوش مصنوعی: تو به جای ادعای جنگ و دفاع، به قدری دعا و نیایش کردهای که از شمار و حساب فراتر رفته است.
از که از گوشهنشینی که به بیداری کرد
چشم خود را تبه از بهر تو در عین شباب
هوش مصنوعی: به خاطر تو و در دوره جوانی، چشمی که به خواب رفته بود را بیدار کردم، حتی زمانی که گوشهنشینی کرده بودم.
بهر خود خصمت اگر قلعهٔ آهن سازد
عنکبوتیست که بر خود تند از لعب لعاب
هوش مصنوعی: اگر دشمن برای خودش دژی آهنین بسازد، همچون عنکبوتی است که به خود با سرعت از بازی و زیبایی خود، توری میبافد.
ای گزین طیر همایون که درین طرفه چمن
شاهبازی تو و بدخواه سیه بخت غراب
هوش مصنوعی: ای پرنده خوشبخت که در این باغ زیبا شاهباز هستی و رقیب تو، درنده بدشانس، کلاغ است.
بادی از جنبش شهبال تو میباید و بس
که شود در صف هیجا سپه آشوب ذباب
هوش مصنوعی: بادی که از حرکت بالهای تو برخیزد، کافی است تا در صف مبارزه، شور و هیجان ایجاد کند.
بال بگشای که از گلشن روم آمدهاند
فوجی از صعوه به صباغی چنگال عقاب
هوش مصنوعی: بپرواز بیا تا از باغ رومیها، دستهای از بچهپرندگان به دست هنرمندانی که مانند عقاب هستند، آمدهاند.
این مثل ورد زبانهاست که دیر آوردست
هست یعنی رهی از صوب تامل به صواب
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که افراد به تدریج به درک درستی از موضوعی میرسند، به ویژه زمانی که تمرکز و تامل کنند. به عبارت دیگر، با اندکی تأمل و تفکر میتوانند به حقیقت یا واقعیت نزدیکتر شوند.
کار چون هست به هنگامی و وقتی موقوف
چه تقدم چه تاخر چه تانی چه شتاب
هوش مصنوعی: هر کاری باید در زمان و فرصت مناسب خود انجام شود، چه زودتر باشد و چه دیرتر؛ هیچیک از این حالتها نباید باعث ناپایداری کار شود.
تیر و شمشیر شوند از عمل خود معزول
در سپاهی که نگاهی کنی از عین عتاب
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده است که افراد در سپاه و جماعتی که به خاطر عملکردهای نادرست و ناپاگان خود به عذاب و توبیخ میپردازند، نمیتوانند از نیروی خود (تیر و شمشیر) استفاده کنند. به عبارت دیگر، وقتی نگاهی به عواقب اعمال خود بیندازند، متوجه میشوند که نتیجهاش از کارایی آنها میکاهد.
ذره ذره مگر از آتش غم افروزی
ورنه اجرام بر افلاک بسوزند ز تاب
هوش مصنوعی: هر ذره از وجودت را با آتش غم روشن کن، وگرنه اجسام بزرگ هم به خاطر حرارت این احساس میسوزند.
موج بحر غضبت خیمه و خر گاه عدو
عنقریب است که آورده فرو همچو حباب
هوش مصنوعی: غضب تو مانند یک موج بزرگ است که دشمنان را در چادر خود جای خواهد داد و به زودی آنها را نابود خواهد کرد، درست مانند حبابی که به زمین میافتد و میترکد.
محتشم دعوت خود کن یزک لشگر و ساز
خانهٔ دشمن خان پیشتر از حرب خراب
هوش مصنوعی: محتشم، به میهمان خود استقبال کن و لشگریان را بفرست تا قبل از جنگ، خانهٔ دشمن را خراب کنند.