قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - فی مدح سلطانالعادل حمزه میرزا
شکر خدا که پایهٔ دولت ز آسمان
بگذشت و سر کشید به ایوان لامکان
شکر دگر که کوفت فرو نوبت ظفر
دست قدر بیاری خلاق انس و جان
شکر دگر که شیر خدا شاه ذوالفقار
شمشیر فتح داد به دست خدایگان
صاحب لوای تاجور بارگه نشین
کشور گشای تخت ده مملکت ستان
پشت سپاه و پادشه عرصه زمین
فراش راه و پیشرو صاحبالزمان
جمشید عصر حمزهٔ ثانی که دست وی
بگسست بر سپهر کمربند کهکشان
ثعبان صفت جهان بدم اندر کشد چو آب
شمشیر او بدر کند از کام اگر زبان
چون بگذرد زمرد و ز مرکب بلار کش
گاو زمین ز جای رود از هراس آن
نزدیک شد کزو به جهان شاهنامهها
خوانند چون حکایت دستان به داستان
شمشیر او نشان ز دو شق قمر دهد
گردد اگر حواله گهش فرق فرقدان
در رزم رستم افتد اگر در مقابلش
برتابد از مهابت او رخش را عنان
ماهی و گاو را کند افکار ثقل بار
در حرب بر رکاب چو لنگر کند گران
بیند فلک مقابلهٔ آفتاب و ماه
نعل سمند او به قمر گر کند قران
تیر از کمان نجسته فتد فارس از فرس
آن صفدر زمان چو بر اعدا کشد کمان
بر هر که تافت رنگ تمرد درو نیافت
خورشید طالعش که ظفر راست توامان
فتحش ز فتح شاه رسل میدهد خبر
حربش ز حرب شیر خدا میدهد نشان
از یک بدن برآید اگر صدهزار سر
در یک جسد در آید اگر صدهزار جان
بیند فلک فتاده به یک تیغ راندنش
بر خاک ره دو پیکر بیجان و سرطپان
از برق تیغ با سپه خصم میکند
کاری که ماهتاب نکردست با کتان
این خلق و صد مقابل این کی کند کفاف
چون تیغ خویش را کند آن صفدر امتحان
جز من که میروم ز پی کنه رفعتش
دیگر بر آسمان که نهادست نردبان
ای عقل پیر این فلک نوجوانکه هست
منظور چشم و کام دل و آرزوی جان
گر عاقلی ز یک جهتانش درین دیار
از داعیان و معتقدان و فدائیان
بگشای چشم دقت و از بهر نصرتش
چندین هزار دست دعا بین بر آسمان
کوته کنم سخن چو ازین نظم مدعا
تاریخ تازهایست که خواهد شدن عیان
بهر شکست لشگر روم آن سپه شکن
چون باسپاه خویش چو سیلاب شد روان
نوعی به صدمه ریشهٔ ایشان ز بیخ کند
کز باغ برکند خس و خاشاک باغبان
چون بود بر فتادن رومی رواج دین
ز اقبال حمزهٔ عجم آن شاه نوجوان
امثال برفتاد که بر لوح روزگار
تاریخ بر فتادن رومی شود همان
تا رو نهد ز گردش چرخ ستیزه گر
آشوب و انقلاب به این طرفه خاکدان
این شاه شاهزاده عالم بر غم چرخ
امنیت زمین و زمان را بود ضمان
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - فی مدح سلطان محمد صفوی: رسید باز به گوش زمان نوید امانقصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - وله ایضا: به که درین گفته معجز بیان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شکر خدا که پایهٔ دولت ز آسمان
بگذشت و سر کشید به ایوان لامکان
هوش مصنوعی: خوشا به حال ما که حکومت و قدرت از آسمان فرود آمد و به کاخ بینهایت رسید.
شکر دگر که کوفت فرو نوبت ظفر
دست قدر بیاری خلاق انس و جان
هوش مصنوعی: به خاطر بیاور که وقتی زمان پیروزی فرامیرسد، باید از قدرتی که خالق انسان و روح به ما داده است، بهرهمند شویم.
شکر دگر که شیر خدا شاه ذوالفقار
شمشیر فتح داد به دست خدایگان
هوش مصنوعی: شکرگزاری برای این نعمت که شیر خدا، یعنی علی (ع)، با شمشیر ذوالفقار پیروزی را به معجزهای در دستان بزرگان هدیه داد.
صاحب لوای تاجور بارگه نشین
کشور گشای تخت ده مملکت ستان
هوش مصنوعی: این شعر به شخصی اشاره دارد که پرچم و فرمانروایی را در دست دارد و به عنوان یک فرمانده یا پادشاه، در حال تسخیر و ادارهی سرزمینها و کشورهاست. او به عنوان یک حاکم بزرگ و تاثیرگذار، بر تخت سلطنت نشسته و بر سرزمینهای مختلف فرمانروایی میکند.
پشت سپاه و پادشه عرصه زمین
فراش راه و پیشرو صاحبالزمان
هوش مصنوعی: در پشت سپاه و پادشاه، زمین آمادهسازی شده است و فردی به عنوان پیشرو و سرپرست در این مسیر قرار دارد.
جمشید عصر حمزهٔ ثانی که دست وی
بگسست بر سپهر کمربند کهکشان
هوش مصنوعی: جمشید، که نماد قدرت و عظمت است، در زمان حمزهٔ دوم به اوج شکوه خود رسید. اما وقتی که قدرت و تکیهگاهش از او جدا شد، به مانند کمربند کهکشان، در آسمان پراکنده و بینظم شد.
ثعبان صفت جهان بدم اندر کشد چو آب
شمشیر او بدر کند از کام اگر زبان
هوش مصنوعی: در این جهان، مخلوقی مانند مار وجود دارد که وقتی به شدت قوی و خطرناک میشود، میتواند از آب و مواد دیگر عبور کند و ضربهای بیرحمانه وارد کند. اگر کسی بخواهد جلوی آن را بگیرد، باید با زبان و کلمات خود عمل کند و از قدرت آن کاسته و آن را سرکوب کند.
چون بگذرد زمرد و ز مرکب بلار کش
گاو زمین ز جای رود از هراس آن
هوش مصنوعی: وقتی که زمرد از روی مرکب بگذرد و گاو از زمین به خاطر ترسش به جایی دیگر برود.
نزدیک شد کزو به جهان شاهنامهها
خوانند چون حکایت دستان به داستان
هوش مصنوعی: به زودی یکی میآید که داستانهای شاهنامه را از او میخوانند، همانطور که داستان دستان را روایت میکنند.
شمشیر او نشان ز دو شق قمر دهد
گردد اگر حواله گهش فرق فرقدان
هوش مصنوعی: اگر شمشیر او به شق های مختلف ماه اشاره کند، ممکن است در زمان معین، تفاوتی شگرف ایجاد کند.
در رزم رستم افتد اگر در مقابلش
برتابد از مهابت او رخش را عنان
هوش مصنوعی: اگر در میدان جنگ، رستم با کسی روبهرو شود، آن شخص به قدری از قدرت و شخصیت رستم میهراسد که قادر به کنترل اسب خود نخواهد بود.
ماهی و گاو را کند افکار ثقل بار
در حرب بر رکاب چو لنگر کند گران
هوش مصنوعی: افکار سنگین و دشوار مانند لنگر، در زمان بحران و جنگ، باعث میشود که انسانها مانند ماهی و گاو، احساس سنگینی کنند و نتوانند به راحتی حرکت کنند. این فشار فکری آنها را زمینگیر میکند و همچون لنگری سنگین، از پیشرفت و فعالیت بازمیدارد.
بیند فلک مقابلهٔ آفتاب و ماه
نعل سمند او به قمر گر کند قران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دیدار و برخورد آفتاب و ماه میپردازد. گفته میشود که اگر فلک نعل سمند او را در برابر قمر ببیند، این نشاندهندهی قدرت و جاذبه دو celestial body (اجسام آسمانی) است که در آسمان با یکدیگر مواجه میشوند. به طور کلی، این تصویر به تضاد و تعامل زیبای طبیعت و عناصر آسمانی اشاره دارد.
تیر از کمان نجسته فتد فارس از فرس
آن صفدر زمان چو بر اعدا کشد کمان
هوش مصنوعی: تیر از کمان رها شده و به هدف میرسد، همانطور که سوارکار (فارس) از اسب فرو میافتد. زمانی که فرمانده (صفدر) کمان را به سوی دشمن میکشد، توانایی او در نبرد به نمایش گذاشته میشود.
بر هر که تافت رنگ تمرد درو نیافت
خورشید طالعش که ظفر راست توامان
هوش مصنوعی: هر کس که رنگ تمرد و سرکشی در چهرهاش ظاهر شود، خورشید پیروزیاش را نخواهد دید و به موفقیت نخواهد رسید.
فتحش ز فتح شاه رسل میدهد خبر
حربش ز حرب شیر خدا میدهد نشان
هوش مصنوعی: پیروزی او خبر از پیروزی پیامبر(ص) میدهد و نبرد او نشانهای از جنگ علی(ع) است.
از یک بدن برآید اگر صدهزار سر
در یک جسد در آید اگر صدهزار جان
هوش مصنوعی: اگر چه یک بدن وجود دارد، اما میتواند صدها هزار سر داشته باشد؛ و اگر چندین جان در یک جسم وجود داشته باشد، همه آنها در یک زندگی مشترک به هم پیوستهاند.
بیند فلک فتاده به یک تیغ راندنش
بر خاک ره دو پیکر بیجان و سرطپان
هوش مصنوعی: آسمان میبیند که با یک چاقو، دو جسم بیجان و بدون سر به خاک افتادهاند.
از برق تیغ با سپه خصم میکند
کاری که ماهتاب نکردست با کتان
هوش مصنوعی: تیغ درخشان و تند با سپاهیان دشمن کاری میکند که نور مهتاب نتوانسته با پارچهی نازک انجام دهد.
این خلق و صد مقابل این کی کند کفاف
چون تیغ خویش را کند آن صفدر امتحان
هوش مصنوعی: این افراد و این وضعیت چگونه میتوانند با هم مقابله کنند، وقتی که دلاوری مانند صفدر، که شمشیرش را برای آزمایش میکشد، حاضر باشد؟
جز من که میروم ز پی کنه رفعتش
دیگر بر آسمان که نهادست نردبان
هوش مصنوعی: جز من که قصد دارم به دنبال عمق و اصل بلندیهایش بروم، دیگر کسی نیست که نردبانی به آسمان قرار دهد.
ای عقل پیر این فلک نوجوانکه هست
منظور چشم و کام دل و آرزوی جان
هوش مصنوعی: ای عقل پیر، تو که تجربهی زیادی داری، به این جوانی که در برابر ماست نگاه کن. هدف از زندگی چیست جز برآورده کردن آرزوها و خواستههای دل؟
گر عاقلی ز یک جهتانش درین دیار
از داعیان و معتقدان و فدائیان
هوش مصنوعی: اگر عاقل باشی، در این سرزمین نسبت به افرادی که داعی یا معتقدند و فدایی هستند، باید از یک سو توجه خود را معطوف کنی.
بگشای چشم دقت و از بهر نصرتش
چندین هزار دست دعا بین بر آسمان
هوش مصنوعی: چشمانت را با دقت باز کن و به خاطر یاری او، هزاران دستان دعا را به سوی آسمان مدد ببر.
کوته کنم سخن چو ازین نظم مدعا
تاریخ تازهایست که خواهد شدن عیان
هوش مصنوعی: سخن را کوتاه میکنم، زیرا از این شعر هدفی وجود دارد که داستان جدیدی را به زودی آشکار خواهد کرد.
بهر شکست لشگر روم آن سپه شکن
چون باسپاه خویش چو سیلاب شد روان
هوش مصنوعی: به خاطر شکست لشکر روم، آن فرمانده با سپاه خود، مانند سیلاب به سوی جلو حرکت کرد.
نوعی به صدمه ریشهٔ ایشان ز بیخ کند
کز باغ برکند خس و خاشاک باغبان
هوش مصنوعی: نوعی به ریشههایشان آسیب میزند و آن را از خاک میکند، مثل این که باغبان علفهای هرز و زبالهها را از باغ میچینید.
چون بود بر فتادن رومی رواج دین
ز اقبال حمزهٔ عجم آن شاه نوجوان
هوش مصنوعی: وقتی که روم به زانو در آمد، دین و مذهب به وسیلهٔ خوش شانسی حمزهٔ عجم، آن جوان شاهزادۀ بزرگ، زنده و پررونق شد.
امثال برفتاد که بر لوح روزگار
تاریخ بر فتادن رومی شود همان
هوش مصنوعی: در طول زمان، اشخاص و حوادثی که روزی در اوج بودهاند، به تدریج فراموش میشوند و به تاریخ میپیوندند. آنچه که زمانی مشهور و پرآوازه بود، حالا به مانند یک یادداشت در صفحه روزگار باقی میماند.
تا رو نهد ز گردش چرخ ستیزه گر
آشوب و انقلاب به این طرفه خاکدان
هوش مصنوعی: تا زمانی که عواطف و تحولات بر این سرزمین غلبه دارد و مشکلات از گردونه زندگی ما را دچار آشفتگی میکنند، باید به پیغامهای زندگی توجه کنیم.
این شاه شاهزاده عالم بر غم چرخ
امنیت زمین و زمان را بود ضمان
هوش مصنوعی: این شاهزاده بزرگ در جهان، برای محافظت از امنیت زمین و زمان، بر نگرانیهای ناشی از چرخ فلک زندگی احساس مسئولیت میکند.