گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - فی مدح ولده ولیجان سلطان ترکمان گفته

چو دی نسیم سحر خورد بر مشام جهان
صبا رسید و رسانید بوی روضهٔ جان
فتاد زمزمه ذوقناک در افواه
که یافت لذت از آن صدهزار کام و زبان
ز دشت خاست غباری که فیض نور از وی
زیاده از دگران یافت دیدهٔ نگران
صدای نوبت دولت بلند گشت و درید
فلک ز صولت آن پرده‌های گوش کران
منادی طرب آهنگ بانگ زد که رسید
مواکب ظفر آثار شهریار جهان
امیرزاده عالی نسب ولیجان بیک
ولیعهد ابد انتساب خان زمان
بزرگ فر بلند اختر قوی فطرت
جلیل قدر فلک رتبهٔ رفیع مکان
ز رتبهٔ طاق میان هزار یکه سوار
ز جذبهٔ فرد میان هزار یکه جوان
به بزم ازو متنزل سران افسر بخش
به رزم ازو متوهم ملوک ملک ستان
شود چو گرم عطا آه از ذخایر بحر
دهد چو داد سخا وای بر دفاین کان
به آن محیط عطا بس خطاست نسبت ابر
که هست او گوهر افشان و ابر قطره چکان
به مجمعی که نباشد ورای خسرو و شاه
بود ز رتبه نشان این چه رتبه است و چه شان
هزار عذر بگوید اگر قضا ناگه
جهد خدنگ قضا بی‌رضای او ز کمان
به مهرهٔ کمر کوه اگر اشاره کند
هزار مرحله ره در میان به نوک سنان
به زور خط شعاعی چنان شود سفته
که سر کن فیکون آشکار گردد از آن
محل نیزه رساندن ز زورمندی وی
تفاوتی نکند در اثر سنان وبنان
اگر قضا مدد از وی طلب کند شکند
به زور باد پر پشه پشت پیل دمان
بلامکان جهد از هیبتش کرنگ فلک
حواله گر بسرونش کند دوال عنان
مه فلک که به نعل سمند اوست قرین
ستاره‌ایست که با آفتاب کرده قران
به شرح حسن وفایش که شیوهٔ ابدیست
نه عمر نوح وفا می‌کند نه طی لسان
ز قدسیمبران بزم او عجب چمنی است
که نخل‌هاش چمانند و سروهاش روان
ز روی لاله‌رخان مجلسش عجب باغی است
که از شراب و خمار آمدش بهار و خزان
ز پرتو نظرش حسن رایت پرورشی
که طعنه بر پریان می‌زنند آدمیان
بلند رتبه امیرا کسی که از توفیق
گرفته بود زمین و زمان بتیغ زبان
فکنده بود به جائی کمند نظم بلند
که می‌نمود از آن کوتهی کمند گمان
چنان زبون شده امروز کز مشاهده‌اش
زمین پر است ز سیلاب چشم اهل زمان
بلیه‌ای که بر او آسمان گماشته است
گران‌تر است ز حمل زمین تحمل آن
مگر امانی و آمالش از حمایت تو
روا شوند که یابد از آن بلیه امان
به کیمیای نظر گر مس وجودش را
توجه تو کند زر بر این عمل چه زیان
سخن تمام چو شد محتشم برای دعا
به جنبش آر زمانی زبان ادعیه خوان
همیشه تا بود از روز و روزگار اثر
مدام تا بود از شاه و شهریار نشان
به روزگار دراز آن خدیو ملک طراز
بود سریر نشین بلکه پادشاه نشان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دی نسیم سحر خورد بر مشام جهان
صبا رسید و رسانید بوی روضهٔ جان
هوش مصنوعی: صبح روز گذشته نسیم ملایمی به مشام دنیا رسید و بوی بهشت و زیبایی را به همراه آورد.
فتاد زمزمه ذوقناک در افواه
که یافت لذت از آن صدهزار کام و زبان
هوش مصنوعی: در میان مردم، گفتگویی شاد و خوشی شکل گرفت که از آن، هزاران لذت و خوشی برای دل‌ها و زبان‌ها به دست آمد.
ز دشت خاست غباری که فیض نور از وی
زیاده از دگران یافت دیدهٔ نگران
هوش مصنوعی: از دشت غباری برخاست که نور و زیبایی‌اش از دیگران بیشتر به چشم می‌آید و باعث جلب توجه می‌شود.
صدای نوبت دولت بلند گشت و درید
فلک ز صولت آن پرده‌های گوش کران
هوش مصنوعی: صدای نوبت حکومت به گوش رسید و به خاطر قدرت آن، آسمان را پاره کرد و پرده‌های گوش‌های ناشنوا را از هم درید.
منادی طرب آهنگ بانگ زد که رسید
مواکب ظفر آثار شهریار جهان
هوش مصنوعی: غنای طرب، صدای شادی را بلند کرد و خبر آمدن کاروان‌های پیروزی و شکوه پادشاه عالم را به گوش همه رساند.
امیرزاده عالی نسب ولیجان بیک
ولیعهد ابد انتساب خان زمان
هوش مصنوعی: امیرزاده با نسب بلند و عالی، ولیجان بیک، جانشین همیشگی خان زمان است.
بزرگ فر بلند اختر قوی فطرت
جلیل قدر فلک رتبهٔ رفیع مکان
هوش مصنوعی: این بیت به ستاره‌ای بزرگ و با عظمت اشاره دارد که دارای فطرت نیرومند و شخصیتی برجسته است. این ستاره در آسمان دارای مقام و موقعیتی والا و رفیع است، به گونه‌ای که برتری و ارزش آن در میان دیگران به وضوح احساس می‌شود.
ز رتبهٔ طاق میان هزار یکه سوار
ز جذبهٔ فرد میان هزار یکه جوان
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره می‌شود که در میان هزاران انسان، به خاطر ویژگی‌های خاص و برجسته‌اش جلوه‌گری می‌کند. او به مانند یک سوارکار ماهر در بالای مرتبه‌ای قرار دارد که تنها از طریق جاذبه و کشش خاص خود بر دیگران تاثیر می‌گذارد. این فرد به نوعی از دیگر جوانان ممتازتر و متمایزتر است.
به بزم ازو متنزل سران افسر بخش
به رزم ازو متوهم ملوک ملک ستان
هوش مصنوعی: در مهمانی از او رهبری و فرماندهی به دیگران ارزانی شده، و در جنگ نیز تصور پادشاهان و صاحب‌منصبان از او بر می‌خیزد.
شود چو گرم عطا آه از ذخایر بحر
دهد چو داد سخا وای بر دفاین کان
هوش مصنوعی: زمانی که بخشش‌ها فراگیر شود، همچون آتش از عمق دریا ناشی می‌شود. اگر کسی سخاوت کند، وای بر آن چیزهایی که در دل نهفته‌اند و نمی‌توانند بیرون بیایند.
به آن محیط عطا بس خطاست نسبت ابر
که هست او گوهر افشان و ابر قطره چکان
هوش مصنوعی: در آن محیط، خوب نیست که به ابر نسبت داده شود، چرا که او مانند جواهری درخشان است و ابر تنها قطره‌های خود را می‌چکاند.
به مجمعی که نباشد ورای خسرو و شاه
بود ز رتبه نشان این چه رتبه است و چه شان
هوش مصنوعی: در Gathering یا جمعیتی که تنها به خاطر بزرگی و مقام پادشاه و شاهزادگان تشکیل شده است، برای چنین جایگاهی چه معنایی می‌تواند داشته باشد و چه ارزش و مقام خاصی دارد؟
هزار عذر بگوید اگر قضا ناگه
جهد خدنگ قضا بی‌رضای او ز کمان
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت ناگهانی پیش بیاید و تیر تقدیر به سمت کسی پرتاب شود، هزار دلیل و عذر هم برای آن شخص قابل قبول نیست، زیرا هیچ اقدامی بدون رضایت او انجام نمی‌شود.
به مهرهٔ کمر کوه اگر اشاره کند
هزار مرحله ره در میان به نوک سنان
هوش مصنوعی: اگر کسی به یک نقطهٔ خاص روی کوه اشاره کند، هزاران مسیر به سمت آن نقطه باز می‌شود، حتی اگر به بالای نیزه‌ها برویم.
به زور خط شعاعی چنان شود سفته
که سر کن فیکون آشکار گردد از آن
هوش مصنوعی: با فشار دادن خط شعاعی، وضعیتی به وجود می‌آید که حقیقت پنهان نمایان می‌شود و قابل مشاهده می‌گردد.
محل نیزه رساندن ز زورمندی وی
تفاوتی نکند در اثر سنان وبنان
هوش مصنوعی: جایگاه ضربه زدن به تیر هم به خاطر قدرت او فرق نمی‌کند، چه با سر نیزه باشد و چه با انگشت.
اگر قضا مدد از وی طلب کند شکند
به زور باد پر پشه پشت پیل دمان
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت از او کمک بخواهد، به راحتی می‌تواند با قدرت باد، پر پشه‌ای را بشکند و آن را به راحتی از بین ببرد.
بلامکان جهد از هیبتش کرنگ فلک
حواله گر بسرونش کند دوال عنان
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که حتی با وجود قدرت و هیبت زیادی که شخص مورد نظر دارد، هیچ مکان و مکدیتی نمی‌تواند او را از شکوه و عظمتش بزداید. اگرچه ممکن است مشکلات و چالش‌هایی در زندگی‌اش پیش بیاید، اما همچنان با استقامت و قدرت به جلو می‌رود.
مه فلک که به نعل سمند اوست قرین
ستاره‌ایست که با آفتاب کرده قران
هوش مصنوعی: ماه آسمان که با نعل سمند او ارتباط دارد، همراه ستاره‌ای است که با خورشید پیوند برقرار کرده است.
به شرح حسن وفایش که شیوهٔ ابدیست
نه عمر نوح وفا می‌کند نه طی لسان
هوش مصنوعی: حسن وفا که به زیبایی و همیشه ماندگار است، عمری به بلندای عمر نوح نخواهد داشت و زبان هم به درستی از آن سخن نمی‌گوید.
ز قدسیمبران بزم او عجب چمنی است
که نخل‌هاش چمانند و سروهاش روان
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به یک بزم یا مهمانی است که فضایی زیبا و دلنشین دارد. شگفتی این مکان در این است که درختان نخل به شکلی دوست‌داشتنی و با ظرافت رشد کرده‌اند و درختان سرو به زیبایی در حال حرکت هستند. فضای این بزم، فضایی روحانی و آسمانی توصیف می‌شود که احساس آرامش و زیبایی را منتقل می‌کند.
ز روی لاله‌رخان مجلسش عجب باغی است
که از شراب و خمار آمدش بهار و خزان
هوش مصنوعی: چهره زیبای محبوبان چنان جذاب و دل‌انگیز است که گویی باغی پر از شکوفه و سرسبزی را به همراه دارد. در این باغ، شادی و نشاط ناشی از شراب و حالت مستی بهاری را به وجود می‌آورد که همزمان با یادآوری تغییرات زندگی چون پاییز و زمستان است.
ز پرتو نظرش حسن رایت پرورشی
که طعنه بر پریان می‌زنند آدمیان
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیتی که از نگاه اوست، انسان‌ها به زیبایی‌های پریان حسادت می‌کنند و به آن‌ها اشاره می‌زنند.
بلند رتبه امیرا کسی که از توفیق
گرفته بود زمین و زمان بتیغ زبان
هوش مصنوعی: کسی که به واسطه موفقیت‌هایش در دنیا و با قدرت کلامش، مقام والایی دارد.
فکنده بود به جائی کمند نظم بلند
که می‌نمود از آن کوتهی کمند گمان
هوش مصنوعی: توری بلند در جایی افکنده بود که به خاطر کوتاهی آن، نمی‌شد به راحتی به اندازه و وسعتش پی برد.
چنان زبون شده امروز کز مشاهده‌اش
زمین پر است ز سیلاب چشم اهل زمان
هوش مصنوعی: امروز آنقدر گویی و خموش شده که چشم‌های مردم این زمان پر از اشک و ویرانی است.
بلیه‌ای که بر او آسمان گماشته است
گران‌تر است ز حمل زمین تحمل آن
هوش مصنوعی: مسئله‌ای که برای او به وجود آمده و از آسمان بر او نازل شده، از بار سنگین زمین بیشتر و سخت‌تر است.
مگر امانی و آمالش از حمایت تو
روا شوند که یابد از آن بلیه امان
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که آرزوها و خواسته‌های او از حمایت تو به حقیقت بپیوندند تا او از آن مشکل نجات یابد؟
به کیمیای نظر گر مس وجودش را
توجه تو کند زر بر این عمل چه زیان
هوش مصنوعی: اگر نگاه تو به وجود او توجه کند، مانند کیمیایی که مواد را به طلا تبدیل می‌کند، دیگر چه زیانی به این عمل می‌رسد؟
سخن تمام چو شد محتشم برای دعا
به جنبش آر زمانی زبان ادعیه خوان
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت تمام شد، محتشم، برای دعا کردن آماده شو و زبانت را به حرکت درآور تا دعای خود را بخوانی.
همیشه تا بود از روز و روزگار اثر
مدام تا بود از شاه و شهریار نشان
هوش مصنوعی: در طول زمان، نشانه‌هایی از روز و شب و همچنین از پادشاهان و rulers همیشه باقی می‌ماند.
به روزگار دراز آن خدیو ملک طراز
بود سریر نشین بلکه پادشاه نشان
هوش مصنوعی: در طول سال‌های طولانی، آن پادشاه بزرگ به عنوان حاکم و سرفرمانده برکشور، در جایگاه سلطنت نشسته بود و نشانه‌ای از قدرت و عظمت پادشاهی را به نمایش می‌گذارد.