قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - ایضا فی مدیحه
ای جهان را به دولت تو نظام
آسمان را به خدمت تو قیام
نقطهٔ پای کبریای تو راست
حیز افزون ز ساحت اوهام
آتش قهرت ار زبانه کشد
چون سپند از فلک جهند اجرام
گر شکوهت مکان طلب گردد
پا ز حیز برون نهند اجسام
کرده رایت برای راه صواب
بر سر بختی زمانهٔ زمام
گر نه سررشته در کف تو بود
بگسلد توسن سپهر لجام
تیغ که آیین اوست خونریزی
مانده در عهد تو به حبس نیام
صعوه در دور تو اسیر عقاب
باز در عهد تو اسیر حمام
گر زند بانگ بر جهان غضب
جهد از بیم تا عدم بدو گام
ور دهد مهلت زمان کرمت
پا به ذیل ابد کشد ایام
آید از همگنان خصایص تو
صمدیت گر آید از اصنام
سگ کوچکترین غلام تو را
مهتران بندهٔ آن دو بنده غلام
که در آفاق دیده از حکما
دین پناهی که بهر نفی حرام
در میان لای نفیش ار نبود
غیر اسمی نماند از اسلام
افتخار قبیلهٔ آدم
شاه بیت قصیدهٔ ایام
آصف جم صفات قاسم بیک
رای لقمان ضمیر خضر الهام
عامل کارخانهٔ رزاق
قاسم روزی خواص و عوام
کمترین پاسبان او کیوان
کمترین تیغ بند او بهرام
بهر طی ره ستایش او
اگر امروز تا به روز قیام
درید کاتبان هفت اقلیم
بر صحایف قدم زنند اقلام
طی نگردد ره آن قدر که بود
کلک را در میانه اقدام
ای پی طوف بارگاه شما
بسته خلق از چهار رکن احرام
من کوته قدم ز طول امل
به صد امید و صدهزار مرام
دو خزانه در از کلام بدیع
هر دری گوشوار گوش گرام
کردم ارسال از عراق به هند
بعد ابلاغ صد درود و سلام
که نثار دو بارگه سازند
حاملانش به اهتمام تمام
دو معاذ خلایق آفاق
دو معز مفاخر ایام
یکی از عین قدر قبلهٔ خاص
یکی از فرط فیض کعبهٔ عام
قصه کوته خلاصه دوسرا
مجلس شاه و محفل خدام
وز خداوند خود امیدم بود
که نهد حکمتش به دقت تام
دست بر نبض کار این بیکس
گوش بر شرح حال این گمنام
تا مزاج سقیم مطلب من
صحتی تام یابد از اسقام
یعنی از مال طفلم آن چه بود
در دکن پیش بد ادایان وام
به نخستین اشارهای که کند
بستانند چاکران عظام
بلکه با آن به لطف ضم سازد
صلهای از شه بزرگ انعام
باری آنها فتاد در تعویق
از تقاضای بخت نافرجام
این زمان از کمال لطف و کرم
ای خجل از مکارم تو کرام
بهر عرض کلام من یملک
ای سخنهای تو ملوک کلام
به زکات قدوم فیض لزوم
وقت فرصت به بزم شام خرام
در میان مهم من نه پای
ساز کار مرا نظام انجام
گر نه پای تو در میان باشد
نرسد کار عالمی به نظام
نیست مخفی ز عالم و جاهل
که به توفیق خالق علام
میتواند نهاد حکمت تو
نرمی موم در مزاج رخام
میتواند شد از تصرف تو
نطفهٔ تغییریاب در ارحام
پس مهمات محتشم هرچند
گشته باشد ز بیکسیها خام
دور نبود که پیش تدبیرت
گردد آسانترین جملهٔ فهام
متصل خواهم از خدا که به دهر
ز اتصال لیالی و ایام
بس که عهدت شود طویل الذیل
سر برآرد ز جیب صبح قیام
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - فی مدح صدرالاجل امیر شمسالدین محمد کرمانی گفته: ایا صبا برسان تحفهٔ درود و سلامقصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در شکایت اهل روزگار و حسب حال خود گفته: ز تاب مشگل اگر نگسلد رگ جانم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جهان را به دولت تو نظام
آسمان را به خدمت تو قیام
هوش مصنوعی: ای جهان، به خاطر سعادت تو نظم یافته و آسمان برای خدمت به تو آماده است.
نقطهٔ پای کبریای تو راست
حیز افزون ز ساحت اوهام
هوش مصنوعی: نقطهٔ آغاز عظمت و بزرگی تو، فراتر از قدرت تخیل و وهم است.
آتش قهرت ار زبانه کشد
چون سپند از فلک جهند اجرام
هوش مصنوعی: اگر آتش خشم تو شعلهور شود، مانند آتشسوزی که از آسمان به زمین میافتد، میتواند به همه چیز آسیب برساند.
گر شکوهت مکان طلب گردد
پا ز حیز برون نهند اجسام
هوش مصنوعی: اگر عظمت تو به جایی برسد که خواسته باشد، اجسام و بدنها از محل خود خارج خواهند شد.
کرده رایت برای راه صواب
بر سر بختی زمانهٔ زمام
هوش مصنوعی: پرچم خود را برای راه درست بر بلندای بخت زمانهای که در آن هستیم، برافراشته است.
گر نه سررشته در کف تو بود
بگسلد توسن سپهر لجام
هوش مصنوعی: اگر تو تسلطی بر اوضاع نداشته باشی، شباهنگام زندگی مانند اسب سرکش خواهد بود و کنترل آن از دست تو خارج میشود.
تیغ که آیین اوست خونریزی
مانده در عهد تو به حبس نیام
هوش مصنوعی: تیغی که نماد قدرت و جنگ است، خونریزی و خشونت را در زمان تو به بند کشیده و محدود کرده است.
صعوه در دور تو اسیر عقاب
باز در عهد تو اسیر حمام
هوش مصنوعی: در دور تو، پرندهای کوچک به دام عقاب افتاده و در زمان تو، صید پرنده دیگری به نام حمام شده است.
گر زند بانگ بر جهان غضب
جهد از بیم تا عدم بدو گام
هوش مصنوعی: اگر صدای خشم بر جهان طنینانداز شود، باید از ترس نابودی به سرعت گام برداریم.
ور دهد مهلت زمان کرمت
پا به ذیل ابد کشد ایام
هوش مصنوعی: اگر زمان به تو اجازه دهد، بزرگیات باعث میشود که روزگار، به زیر سایهی ابدیت برود.
آید از همگنان خصایص تو
صمدیت گر آید از اصنام
هوش مصنوعی: اگر صفات تو از همگان الهام بگیرد، نشاندهندهی عنصر یکتایی و بینظیری تو خواهد بود، حتی اگر در میان مجسمهها و نشانههای دیگر باشد.
سگ کوچکترین غلام تو را
مهتران بندهٔ آن دو بنده غلام
هوش مصنوعی: سگ کوچکترین خدمتگزار تو است، در حالی که بزرگان و مهتران بندهٔ آن دو خادم هستند.
که در آفاق دیده از حکما
دین پناهی که بهر نفی حرام
هوش مصنوعی: در اطراف، از حکما کسی را میبینم که دینش پناهی است برای نفی حرامها.
در میان لای نفیش ار نبود
غیر اسمی نماند از اسلام
هوش مصنوعی: اگر در دل انسان واقعی، چیزی جز ذکر و یاد خدا نباشد، دیگر نشانی از اسلام باقی نخواهد ماند.
افتخار قبیلهٔ آدم
شاه بیت قصیدهٔ ایام
هوش مصنوعی: آدم به عنوان نماد بزرگ و شایسته، نمایانگر افتخار و بزرگی نسل بشر است و در واقع، او به عنوان سرمشقی برای زندگی در طول زمان به شمار میآید.
آصف جم صفات قاسم بیک
رای لقمان ضمیر خضر الهام
هوش مصنوعی: آصف، معروف به صاحب علم و حکمت، با نشانهای قاسم بیک و با خرد لقمان، الهامبخش خضر است.
عامل کارخانهٔ رزاق
قاسم روزی خواص و عوام
هوش مصنوعی: مدیر کارخانهٔ رزاق قاسم همواره به فکر تأمین نیازهای ویژه و عمومی است.
کمترین پاسبان او کیوان
کمترین تیغ بند او بهرام
هوش مصنوعی: کمترین نگهبان او، کیوان، و کمترین شمشیر او، بهرام، هستند.
بهر طی ره ستایش او
اگر امروز تا به روز قیام
هوش مصنوعی: برای ستایش او، باید در طول مسیر صبر و پایداری داشت، حتی اگر این مسیر تا روز قیامت ادامه یابد.
درید کاتبان هفت اقلیم
بر صحایف قدم زنند اقلام
هوش مصنوعی: اگر نویسندگان و قلمزنان از هفت سرزمین بزرگ بر روی صفحات بنویسند، آثارشان جاودانه و ماندگار خواهد شد.
طی نگردد ره آن قدر که بود
کلک را در میانه اقدام
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که برای رسیدن به هدف، نیاز است تا با دقت و تلاش پیش بروی، حتی اگر راه طولانی باشد. در مسیرت باید مرتبا و با انگیزه عمل کنی و از هر لحظه بهرهبرداری کنی.
ای پی طوف بارگاه شما
بسته خلق از چهار رکن احرام
هوش مصنوعی: ای دلی از سر شور و شوق بارگاه تو دور است و مردم از چهار طرف به تو روی آوردهاند.
من کوته قدم ز طول امل
به صد امید و صدهزار مرام
هوش مصنوعی: من با قدمهای کوتاه و آرزوهای بزرگ، به دنبال امید و اهداف متعدد هستم.
دو خزانه در از کلام بدیع
هر دری گوشوار گوش گرام
هوش مصنوعی: دو خزانه از کلام زیبا به مانند گوشوارههایی در گوش انسان، برای شنیدن و لذت بردن از هر کلام نو و تازه.
کردم ارسال از عراق به هند
بعد ابلاغ صد درود و سلام
هوش مصنوعی: من پیامی از عراق به هند فرستادم و پس از آن با صد درود و سلام به آنجا ابلاغ کردم.
که نثار دو بارگه سازند
حاملانش به اهتمام تمام
هوش مصنوعی: حملکنندگان با دقت و جدیت کامل، در دو زمان خاص، تقدمهای را نثار خواهند کرد.
دو معاذ خلایق آفاق
دو معز مفاخر ایام
هوش مصنوعی: دو مظهر بزرگ کفایت و فضیلت در این جهان وجود دارند که به عنوان نمادهای افتخار در تاریخ شناخته میشوند.
یکی از عین قدر قبلهٔ خاص
یکی از فرط فیض کعبهٔ عام
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط و اهمیت خاصی اشاره دارد که یک مکان مقدس در مقایسه با مکانهای دیگر دارد. در واقع، میتوان گفت که یکی از آن مکانها به دلیل داشتن فضیلت و برکات ویژهاش، ارزش خاصی پیدا کرده است، در حالی که مکان دیگر به عنوان یک مرکز عام و عمومی شناخته میشود که به همه افراد و جوامع تعلق دارد. این دو مکان به نوعی نماد ارتباط بین فضای معنوی خاص و عمومی هستند.
قصه کوته خلاصه دوسرا
مجلس شاه و محفل خدام
هوش مصنوعی: در اینجا داستان به طور مختصر به دو مجلس یا دو گردهمایی مربوط به شاه و خدمتگزاران اشاره دارد.
وز خداوند خود امیدم بود
که نهد حکمتش به دقت تام
هوش مصنوعی: امید من به خداوند این بود که حکمت او را با دقت کامل به من عطا کند.
دست بر نبض کار این بیکس
گوش بر شرح حال این گمنام
هوش مصنوعی: به نبض زندگی این انسان تنها دست بزن و به ماجرای این فرد ناشناس گوش کن.
تا مزاج سقیم مطلب من
صحتی تام یابد از اسقام
هوش مصنوعی: تا زمانی که حال من خراب است، امید دارم که از بیماریها بهبودی تام حاصل کنم.
یعنی از مال طفلم آن چه بود
در دکن پیش بد ادایان وام
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه من از داراییهای فرزندم چیزی را که در دکن (منطقهای در هند) بود، به کسانی که خوب و راستگو هستند، وام دادهام.
به نخستین اشارهای که کند
بستانند چاکران عظام
هوش مصنوعی: با اولین اشارهای که کند، خدمتگزاران وفادار، بلافاصله اقدام خواهند کرد.
بلکه با آن به لطف ضم سازد
صلهای از شه بزرگ انعام
هوش مصنوعی: با این حال، به لطف آن، پیوندی از بخششهای پادشاه بزرگ به وجود میآید.
باری آنها فتاد در تعویق
از تقاضای بخت نافرجام
هوش مصنوعی: در نهایت، آنها به تأخیر افتادهاند و از درخواست شانس ناکام خود دور ماندهاند.
این زمان از کمال لطف و کرم
ای خجل از مکارم تو کرام
هوش مصنوعی: این زمان با توجه به بزرگی و مهربانی تو، من از ویژگیهای نیک و برتر تو شرمندهام.
بهر عرض کلام من یملک
ای سخنهای تو ملوک کلام
هوش مصنوعی: برای بیان مقصودم، کلام تو همچون سخنانی است که برای پادشاهان است.
به زکات قدوم فیض لزوم
وقت فرصت به بزم شام خرام
هوش مصنوعی: بهتری که با شدت و ضرورت در زمان مناسب برای بهرهمندی از نعمتها، در مجالس شادی و لذت حضور پیدا کرد.
در میان مهم من نه پای
ساز کار مرا نظام انجام
هوش مصنوعی: در بین افرادی که برای من مهم هستند، نه کسی هست که به کار من سامان بخشد و نه کسی که در کارهایم کمک کند.
گر نه پای تو در میان باشد
نرسد کار عالمی به نظام
هوش مصنوعی: اگر پای تو در میان نباشد، هیچکس نمیتواند به نظم و سامان دنیای کره زمین دست یابد.
نیست مخفی ز عالم و جاهل
که به توفیق خالق علام
هوش مصنوعی: هیچ چیز از عالم و جاهل پنهان نیست، زیرا همه چیز به خاطر اراده خالق و علامت او برجا است.
میتواند نهاد حکمت تو
نرمی موم در مزاج رخام
هوش مصنوعی: میتوانی با حکمت و درایت خود، سختی و استحکام را به نرمی و لطافت تبدیل کنی، مانند موم که در برابر گرما نرم میشود و در عین حال در وجود خود دارای استحکام است.
میتواند شد از تصرف تو
نطفهٔ تغییریاب در ارحام
هوش مصنوعی: ممکن است از تأثیر تو، نطفهای که قابلیت تغییر دارد، در رحمها شکل بگیرد.
پس مهمات محتشم هرچند
گشته باشد ز بیکسیها خام
هوش مصنوعی: اگرچه مشکلات و دغدغههای مهم زندگی محتشم به خاطر تنهایی و بیکسی، به وجود آمدهاند، اما همچنان در حال حاضر وجود دارند.
دور نبود که پیش تدبیرت
گردد آسانترین جملهٔ فهام
هوش مصنوعی: به زودی و به سادگی میتوانی هر چیزی را که فکر میکنی، درک کنی و به تدبیر و تدبیر کردن به آن دست یابی.
متصل خواهم از خدا که به دهر
ز اتصال لیالی و ایام
هوش مصنوعی: من از خدا درخواست میکنم که ارتباطم با او طوری باشد که در مقابل روزها و شبها پابرجا بماند و از آنها جدا نشوم.
بس که عهدت شود طویل الذیل
سر برآرد ز جیب صبح قیام
هوش مصنوعی: وقتی زمان پیمان تو طولانی شود، صبح قیامت از دل جیبها سر برمیآورد.