گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - فی مدح صدرالاجل امیر شمس‌الدین محمد کرمانی گفته

ایا صبا برسان تحفهٔ درود و سلام
ز کمترین خلایق به بهترین انام
پناه ملک و ملل پاسبان دین و دول
جهان علم و عمل کاشف حلال و حرام
سمی صدر رسل هادی جمیع سبل
سر رئوس امم تاج تارک اسلام
خدایگان صدور جهان که در آفاق
صدارت از شرفش در تفاخر است مدام
بگو ولی به زبانی کزو اثر بارد
که ای جلال تو را جلوه در لباس دوام
غلام بی بدلت محتشم که خواند اول
بر آسمان ملکش زیب و زینت ایام
بر او زمین وسیع آخر آن چنان شد تنگ
که گشت شیرهٔ جان در تنش فشرده تمام
نه پای راه نوردی که در گشایش کار
ره امید به دستش دهد گشایش کام
نه یک سرو تن فردی که سوی حاتم طی
کند به کبر نگاه و کند به ناز خرام
اگر چه گه گهش از شاخسار این دولت
سبک بهاثمری تازه می‌کند لب و کام
ولی ز گلشن جود شهش ز بخت زبون
نسیم لطف تمامی نمی‌رسد به مشام
که چون دهد به تنعم دماغ را ترطیب
شود ز فیض پذیرای صد هزار الهام
درین زمان که غم انگیز گشتنش می‌کرد
زمانه بادهٔ عیشی که ریختش درجام
همان رحیق روان کلام مولی بود
که بود هم طرب آغاز و هم نشاط انجام
کلام نی که زلالی بدیع سلسله‌ای
طراز دوش امم گوشوار گوش گرام
زهر دوا و مصرع آن گشته از فصاحت باز
دری جدید به روی دل ذوی الافهام
به مرده خضر کلامش چو داد آب حیات
حدیث زیره و کرمان ز کلک خوش ارقام
چنان نمود که شیرین تکلمان ظریف
نبات را به تکلف نهند حنظل نام
ز فیض ابر مقالت چو مستفیض شدند
به قدر جوهر ادراک خود خواص و عوام
ز سرزمین فصاحت روایح گلها
بسیط روی زمین را فرو گرفت تمام
در آن خجسته زمین هر غزل غزالی بود
به طبع مستمع از مردم آشنائی و رام
در آستین بودش دست صنع هر که ز لفظ
لباس برقد معنی برد به این اندام
بزرگوارا دارم دلی و صد امید
جهان مدارا دارم لبی و صد پیغام
که هست از مدد منعم غنی و قدیر
کریم عام کرم واهب جمیع مرام
بلای فقر درین عهد در تزلزل صرف
صلای جود درین دور در ترقی تام
مرا به طبع ز اشباه خود تفاوت خاص
تو را ز لطف به امثال من توجه عام
بود بعید که عرش مکان من نرسد
در ارتفاع به فرش مقام هیچکدام
ازین بعیدتر این کاندرین بساط وسیع
مهام را به ید قدرت شهیست زمام
که در نوازش و دریادلی و زربخشی
هزار حاتمش از روی نسبت است غلام
مضیق است زمان ای زمان مزین ساز
صحیفهٔ سخنت را به مهر ختم کلام
برای دولت دیر انتقال تا یابد
دعا به ذکر ثبات و دوام استحکام
ز پایداری اقبال باد مستحکم
صدارتت به ثبات و جلالتت به دوام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا صبا برسان تحفهٔ درود و سلام
ز کمترین خلایق به بهترین انام
هوش مصنوعی: ای نسیم ملایم، پیام سلام و احترام من را از فرودست‌ترین مردم به برترین و بهترین انسان‌ها برسان.
پناه ملک و ملل پاسبان دین و دول
جهان علم و عمل کاشف حلال و حرام
هوش مصنوعی: حامی و پناهگاه ملت‌ها و نگهبان دین و دولت‌ها هستند، کسانی که علم و عمل را برای مشخص کردن حلال و حرام آشکار می‌سازند.
سمی صدر رسل هادی جمیع سبل
سر رئوس امم تاج تارک اسلام
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر عظمت و مقام پیامبر اسلام است. او رهبری است که راهنمایی همه راه‌ها و هدایت‌کننده مردم به سمت حقیقت است. او مورد احترام و افتخار تمام امت‌هاست و برای اسلام، تاج و اعتبار محسوب می‌شود.
خدایگان صدور جهان که در آفاق
صدارت از شرفش در تفاخر است مدام
هوش مصنوعی: خدایی که جهان را اداره می‌کند و در آسمان‌ها و زمین به مقام رفیعش می‌بازد و همیشه در حال فخر و bragging است.
بگو ولی به زبانی کزو اثر بارد
که ای جلال تو را جلوه در لباس دوام
هوش مصنوعی: بگو اما به گونه‌ای که تأثیرگذار باشد. ای جلال، تو در لباس جاودان خود جلوه‌گری می‌کنی.
غلام بی بدلت محتشم که خواند اول
بر آسمان ملکش زیب و زینت ایام
هوش مصنوعی: بنده‌ای بی‌نظیر و با افتخار به نام محتشم، که نامش نخستین بار در آسمان بر سرزمینش درخشش و زیبایی ایام را به ارمغان آورد.
بر او زمین وسیع آخر آن چنان شد تنگ
که گشت شیرهٔ جان در تنش فشرده تمام
هوش مصنوعی: زمین برای او آنقدر تنگ شد که احساس کرد درونش از درد و فشار به شدت فشرده شده است.
نه پای راه نوردی که در گشایش کار
ره امید به دستش دهد گشایش کام
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر زندگی تلاش می‌کند، ممکن است به راهی امیدوارکننده برسد و به خواسته‌هایش دست یابد.
نه یک سرو تن فردی که سوی حاتم طی
کند به کبر نگاه و کند به ناز خرام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که به سمت حاتم طایی می‌رود، نباید با خودخواهی و تکبر به او نگاه کند و باید با تواضع و ناز و احترام رفتار کند. در واقع، این بیانگر اهمیت فروتنی در برخورد با افراد بزرگ و با فضیلت است.
اگر چه گه گهش از شاخسار این دولت
سبک بهاثمری تازه می‌کند لب و کام
هوش مصنوعی: هرچند گاهی از درخت این سرزمین طراوتی نو به بار می‌آید و لذت می‌بخشد، اما همچنان زندگی در آن همیشه خوشایند نیست.
ولی ز گلشن جود شهش ز بخت زبون
نسیم لطف تمامی نمی‌رسد به مشام
هوش مصنوعی: نسیم لطف و محبت او که از باغ خوشی‌ها به وزش درمی‌آید، به خاطر بخت بد من، به مشامم نمی‌رسد و نمی‌توانم خوشبختی‌هایش را احساس کنم.
که چون دهد به تنعم دماغ را ترطیب
شود ز فیض پذیرای صد هزار الهام
هوش مصنوعی: وقتی که شرایط خوشی و آرامش فراهم می‌شود، فکر شخص به لطف و الهام‌های زیادی شاداب و سرزنده می‌شود.
درین زمان که غم انگیز گشتنش می‌کرد
زمانه بادهٔ عیشی که ریختش درجام
هوش مصنوعی: در این زمان که به نظر می‌رسد روزها غم‌انگیز شده‌اند، زمانی که زندگی به ما شادابی و خوشی را هدیه می‌دهد.
همان رحیق روان کلام مولی بود
که بود هم طرب آغاز و هم نشاط انجام
هوش مصنوعی: کلام مولی همچون شراب ناب و دلپذیر بود که در آغاز شادی و در پایان نشاط را به ارمغان می‌آورد.
کلام نی که زلالی بدیع سلسله‌ای
طراز دوش امم گوشوار گوش گرام
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صدای نی (آلتی موسیقی) می‌پردازد که به طور زیبا و دلنشینی ارائه شده است. صدای نی به گونه‌ای است که مانند زنجیری از زیبایی‌ها و لطافت‌ها به گوش انسان‌ها می‌رسد و باعث می‌شود تا همه‌ی گوش‌ها به آن گوش دهند و از آن لذت ببرند.
زهر دوا و مصرع آن گشته از فصاحت باز
دری جدید به روی دل ذوی الافهام
هوش مصنوعی: گفتار زیبا و دلنشینی که در آن عشق و محبت نهفته است، به مانند دارویی می‌ماند که حتی در تلخی‌اش نیز شادی و زندگی به دل‌های اندیشمند و فهیم می‌بخشد. این بیان به ما دری تازه به روی احساسات و تفکرات باز می‌کند.
به مرده خضر کلامش چو داد آب حیات
حدیث زیره و کرمان ز کلک خوش ارقام
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که هنگامی که خضر به مرده‌ای زندگی دوباره می‌دهد و آب حیات را به او می‌بخشد، سخن از زیره و کرمان نیز به میان می‌آید که با قلم زیبا و خوش نوشته شده است. اینجا تأکید بر زیبایی کلام و اهمیت برخی مواد با ارزش در داخل آن بیان شده است.
چنان نمود که شیرین تکلمان ظریف
نبات را به تکلف نهند حنظل نام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ظاهر شیرین و زیبا سخن گفتن می‌تواند مانند گیاهان لطیف و زیبا باشد، اما در واقع ممکن است به جای آن، طعمی تلخ و ناپسند مانند حنظل داشته باشد. به عبارت دیگر، ظاهری جذاب می‌تواند فریبنده باشد و عملاً چیزی ناخوشایند در درون داشته باشد.
ز فیض ابر مقالت چو مستفیض شدند
به قدر جوهر ادراک خود خواص و عوام
هوش مصنوعی: با استفاده از برکت باران، افراد جامعه - چه فرهیخته و چه عوام - به اندازه‌ی توانایی و درک خود از دانشی که به دست می‌آورند، بهره‌مند می‌شوند.
ز سرزمین فصاحت روایح گلها
بسیط روی زمین را فرو گرفت تمام
هوش مصنوعی: از سرزمین بلاغت و بیان، عطر و بوی گل‌ها همه جا را پر کرده و زمین را فرا گرفته است.
در آن خجسته زمین هر غزل غزالی بود
به طبع مستمع از مردم آشنائی و رام
هوش مصنوعی: در آن سرزمین خوش‌یمن، هر شعر زیبا شبیه به غزالی بود که باعث خوشحالی و شگفتی شنوندگان آشنا و دلپذیر می‌شد.
در آستین بودش دست صنع هر که ز لفظ
لباس برقد معنی برد به این اندام
هوش مصنوعی: کسی که با کلمات و الفاظ، معنا و مفهوم عمیق را درک کند، در واقع به هنر و صنعت درونی خود دست یافته است. این فرد توانسته است با استفاده از زبان، زیبایی و معنای واقعی را به زندگی خود بیفزاید.
بزرگوارا دارم دلی و صد امید
جهان مدارا دارم لبی و صد پیغام
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، من دارای قلبی هستم و امیدهای زیادی به آرامش دنیا دارم، همچنین زبانی دارم که پر از پیام‌های گوناگون است.
که هست از مدد منعم غنی و قدیر
کریم عام کرم واهب جمیع مرام
هوش مصنوعی: همه چیز از لطف و بخشش خداوندی است که غنی و توانا می‌باشد و نعمت‌هایش را به طور فراگیر به همه عطا می‌کند. او بخشنده‌ای است که تمامی خواسته‌ها و آروزهای ما را برآورده می‌سازد.
بلای فقر درین عهد در تزلزل صرف
صلای جود درین دور در ترقی تام
هوش مصنوعی: فقر در این زمان به شدت در حال تغییر و تزلزل است و در عوض، سخاوت و generosity در این دوران به طور کامل در حال رشد و پیشرفت است.
مرا به طبع ز اشباه خود تفاوت خاص
تو را ز لطف به امثال من توجه عام
هوش مصنوعی: من با طبع خود از دیگران متمایز هستم و تفاوت خاصی دارم که به خاطر لطف توست و این توجه تو به امثال من عمومی است.
بود بعید که عرش مکان من نرسد
در ارتفاع به فرش مقام هیچکدام
هوش مصنوعی: بعید است که مقام و جایگاه من به اندازه‌ای باشد که نتواند به بلندی عرش برسد، در حالی که فرش (زمین) نیز ارزش آن را ندارد.
ازین بعیدتر این کاندرین بساط وسیع
مهام را به ید قدرت شهیست زمام
هوش مصنوعی: این وجود دارد که در این شرایط وسیع، تنها یک فرمانروای توانمند می‌تواند بر فعالیت‌ها و امور تسلط داشته باشد.
که در نوازش و دریادلی و زربخشی
هزار حاتمش از روی نسبت است غلام
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که افرادی که توانایی محبت و بخشش دارند، از روی کمال انسانی و رابطه‌ای عمیق با دیگران، از خود گذشتگی و وفاداری نشان می‌دهند. آنها با دل‌سوزی و لطافت برخورد می‌کنند و به نوعی دیگران را در آغوش محبت و مهربانی خود می‌گیرند.
مضیق است زمان ای زمان مزین ساز
صحیفهٔ سخنت را به مهر ختم کلام
هوش مصنوعی: زمان محدود است، ای زمان، صحیفهٔ گفتارت را با مهر پایانی زیبا بنواز.
برای دولت دیر انتقال تا یابد
دعا به ذکر ثبات و دوام استحکام
هوش مصنوعی: برای اینکه یک حکومت دیرتر به مشکلات بر نخورد، باید دعا و ذکرهایی در زمینه ثبات و استحکام آن انجام شود.
ز پایداری اقبال باد مستحکم
صدارتت به ثبات و جلالتت به دوام
هوش مصنوعی: از استحکام بخت خود، مقام و قدرت تو پایدار و عظمت تو ماندگار خواهد بود.