گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - وله فی مدیح سلطان خلیل ولد شمخال سلطان

داد کوشش اندر عزت مور ذلیل
سامی القاب سلیمان منزلت سلطان خلیل
کعبهٔ حاجات کز حاجت گشاده بر درش
از دو عالم صد طریق و صد صراط و صد سبیل
هم به بخشش بی‌مثابه هم بریزش بی‌همال
هم به همت بی‌مثال هم به احسان بی‌عدیل
بر صراطی چون دم شمشیر آسان بگذرد
نور او گر کور مادرزاد را گردد دلیل
اهل خلد از اهل دوزخ آب خواهند ار کند
سلسبیل لطف او یک رشحه بر دوزخ سبیل
شیر در پستان نهد بهر جنین سر در رحم
رازق واسع کند در رزق اگر او را کفیل
پاس او تاوان ز عزرائیل گیرد تا ابد
مردگان در دعوی جان گر کنند او را وکیل
نرگس اعمی ببیند روز بر گردون سها
حکمت او چون برد بیرون علل را از علیل
حدت طبعش شود بالفرض اگر کافور کار
در هوای زمهریر از وی دماند زنجبیل
نی دل و نی دین بماندنی روان نی عقل و هوش
گر قبول او فتد ماکان من هذاالقبیل
ای به مصر آفرینش آفریده ذوالجلال
سیرت ذات تو را چون صورت یوسف جمیل
شکوه ناکند از تو جمعی کز گریبان سخا
هر که در عهد تو سر بر زد فلک خواندش بخیل
از عناصر میل آتش می‌کند هر شب شهاب
تا کشد بر دیده کج بین اعدای تو میل
خصم الکن کز حدیث شکرینت زر دروست
در مزاجش گشته شیرینی به صفرا مستحیل
پشه ز امداد تو شاید گر به تار عنکبوت
پای میکائیل بندد بر جناح جبرئیل
دشمنت کامروز خود آهنین دارد به سر
خواهد از تیغ تو فردا داشت بر گردن دو بیل
خصم مقراض حیل هرچند سازد تیز تر
ای تو را در غالبیت مدت فرصت طویل
دست جرات ز آستین برزن که صورت یاب نیست
کندی چنگال شیر از کید روباه محیل
پشه‌ای کز وادی حلم تو خیزد گرد ناک
بال خود را گر غبار افشان کند بر پشت پیل
بنددش بر کوهه گاو زمین از ثقل باد
ای غبار راه تمکین تو بر غبرا ثقیل
گر اثر را از مؤثر دور خواهی تا به حشر
بیضهٔ ابیض نگیرد رنگ در دریای نیل
در کف ساقی بزمت شد مزید عقل و هوش
رطل مرد افکن که آمد عقل عالم را مزیل
من که چون قربانی تیغ خلیل اندر ازل
داشتم در سر که در قربانگهت کردم قتیل
منت ایزد را که بر وفق مراد خویشتن
زود در خیل فدائی گشتگان گشتم دخیل
وز دل پر آتشم زد چشمهٔ مهر تو سر
آن چنان کز قعر دوزخ سر برآرد سلسبیل
سرو را بی آن که سازی در نظم محتشم
گوشوار گوش دراک از کثیر و از قلیل
قیمتش ارسال کردی خانه‌ات آباد باد
وز خدایت هم به این احسان جزائی بس جزیل
تا بود ظل طویل الذیل سلطان نجوم
بر جهان گسترده و مبسوط و ممدود و ذلیل
سایهٔ اقبال و احسان تو بادا مستدام
برغنی و بر فقیر و بر عزیز و بر ذلیل
بر فلک بهر تو بادا کوس دولت پر صدا
وز برای دشمنانت بر زمین طبل رحیل
ز آتش کید سپهرت دارد ایمن آن که گشت
مانع گرم اختلاطی‌های آتش با خلیل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد کوشش اندر عزت مور ذلیل
سامی القاب سلیمان منزلت سلطان خلیل
هوش مصنوعی: این بیت به تلاش و کوشش در راه کسب احترام اشاره دارد. به تصویر کشیدن مور، که موجودی کوچک و معمولی است، به ما می‌آموزد که حتی افراد ضعیف و بدون قدرت نیز می‌توانند با کوشش و تلاش به مقام و منزلت‌های بالا دست یابند، به‌گونه‌ای که مانند سلیمان و ابراهیم خلیل، از احترام و بزرگی برخوردار شوند.
کعبهٔ حاجات کز حاجت گشاده بر درش
از دو عالم صد طریق و صد صراط و صد سبیل
هوش مصنوعی: کعبه‌ای که در آن نیازها برآورده می‌شود، به قدری در به روی خواسته‌ها باز است که از هر دو جهان راه‌ها و مسیرهای زیادی برای رسیدن به آن وجود دارد.
هم به بخشش بی‌مثابه هم بریزش بی‌همال
هم به همت بی‌مثال هم به احسان بی‌عدیل
هوش مصنوعی: او همواره بخشنده و فیاضی است که هیچ مشابهی ندارد؛ همچنین در کارهای خود شتابزدگی ندارد و از لحاظ اراده و کوشش نیز برتر از دیگران است. در انجام نیکوکاری‌ها و کمک به دیگران هم همیشه انصاف را رعایت می‌کند.
بر صراطی چون دم شمشیر آسان بگذرد
نور او گر کور مادرزاد را گردد دلیل
هوش مصنوعی: انسانی که در زندگی‌اش نور حقیقت و هدایت را داشته باشد، حتی به راحتی می‌تواند از مسیرهای خطرناک و دشوار عبور کند. همچنین این نور می‌تواند به کسی که به طور طبیعی نابینا است، راه و مسیر را نشان دهد.
اهل خلد از اهل دوزخ آب خواهند ار کند
سلسبیل لطف او یک رشحه بر دوزخ سبیل
هوش مصنوعی: مردم بهشت از اهل دوزخ آبی خواهند، اگر فقط یک قطره از آب معجزه‌آسا و لطف او به دوزخ برسد.
شیر در پستان نهد بهر جنین سر در رحم
رازق واسع کند در رزق اگر او را کفیل
هوش مصنوعی: شیر در پستان برای نوزاد قرار داده می‌شود تا در رحم مادر، روزی وسیع برای او فراهم گردد، اگر او را کسی سرپرستی کند.
پاس او تاوان ز عزرائیل گیرد تا ابد
مردگان در دعوی جان گر کنند او را وکیل
هوش مصنوعی: اگر کسی در مورد مرگ شکایت کند، عزرائیل (فرشته مرگ) به دلیل این شکایت از آن شخص تا ابد هزینه‌ای خواهد گرفت. این اشاره به این دارد که از این به بعد، مردگان در صورت شکایت درباره جانشان، می‌توانند عزرائیل را وکیل خود بدانند.
نرگس اعمی ببیند روز بر گردون سها
حکمت او چون برد بیرون علل را از علیل
هوش مصنوعی: یک نرگس نابینا در روز، در آسمان ستاره سها را می‌بیند. حکمت او چگونه می‌تواند علت‌ها را از کسانی که بیمار هستند، جدا کند؟
حدت طبعش شود بالفرض اگر کافور کار
در هوای زمهریر از وی دماند زنجبیل
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که او به شدت با طبع خود در تضاد است، در شرایط هوای سرد و بی‌رحم، بوی کافور او را می‌زند و از او عطر زنجبیل به مشام می‌رسد.
نی دل و نی دین بماندنی روان نی عقل و هوش
گر قبول او فتد ماکان من هذاالقبیل
هوش مصنوعی: نه دل می‌ماند و نه دین؛ وقتی روح به سویی می‌رود، نه عقل و نه هوش اگر به او اعتنا کند، دیگر از این امور خبری نخواهد بود.
ای به مصر آفرینش آفریده ذوالجلال
سیرت ذات تو را چون صورت یوسف جمیل
هوش مصنوعی: ای کسی که در آفرینش، زیبایی و جلال الهی را به تصویر کشیده‌ای، سیرت و باطن تو همچون زیبایی یوسف، دل‌ربا و بی‌نظیر است.
شکوه ناکند از تو جمعی کز گریبان سخا
هر که در عهد تو سر بر زد فلک خواندش بخیل
هوش مصنوعی: جمعی از تو ناراضی نیستند، زیرا هرکس که در زمان تو سر بلند کرده و خود را نشان داده، آسمان او را بخیل شمرده است.
از عناصر میل آتش می‌کند هر شب شهاب
تا کشد بر دیده کج بین اعدای تو میل
هوش مصنوعی: هر شب شهاب‌ها با شدت از آتش به وجود می‌آیند تا توجه کسانی که نگاه بد دارند را جلب کنند و به آنها نشان دهند که تو وجود داری.
خصم الکن کز حدیث شکرینت زر دروست
در مزاجش گشته شیرینی به صفرا مستحیل
هوش مصنوعی: خصم تو که با گفتار شیرینت مواجه است، به خاطر طلای زری که در دلش دارد، دچار تغییر در مزاج خود شده و غذا و طعمش را به تلخی تبدیل کرده است.
پشه ز امداد تو شاید گر به تار عنکبوت
پای میکائیل بندد بر جناح جبرئیل
هوش مصنوعی: اگر پشه‌ای به مدد و کمک تو بیفتد، ممکن است پایش به تار عنکبوتی که میکائیل بافته است بند شود و در نتیجه بر بال جبرئیل بیفتد.
دشمنت کامروز خود آهنین دارد به سر
خواهد از تیغ تو فردا داشت بر گردن دو بیل
هوش مصنوعی: امروز دشمن تو به خاطر رفتار و سختی‌هایی که می‌کشد، به نوعی قدرتمند شده است. اما فردا، ممکن است تجارب یا جنبه‌هایی از شکست را در زندگی‌اش متحمل شود که او را در موقعیتی ضعیف قرار دهد.
خصم مقراض حیل هرچند سازد تیز تر
ای تو را در غالبیت مدت فرصت طویل
هوش مصنوعی: حریف تو هرچه تلاش کند و ابزارهایش را تیزتر کند، باید بداند که تو در تسلط و کنترل خود زمان کافی داری.
دست جرات ز آستین برزن که صورت یاب نیست
کندی چنگال شیر از کید روباه محیل
هوش مصنوعی: جرأت خود را به کار بگیر و از آستین بیرون بیاور، زیرا اگر اقدامی نکنی، موفقیتی به دست نخواهی آورد. توانایی شیر در شکار و قدرت آن، از نیرنگ و فریب روباه ناشی نمی‌شود.
پشه‌ای کز وادی حلم تو خیزد گرد ناک
بال خود را گر غبار افشان کند بر پشت پیل
هوش مصنوعی: پشه‌ای که از سرزمین صبوری تو پرواز می‌کند، اگر هم بال‌هایش را گرد و غبار بپاشد، بر پشت یک فیل تأثیری نمی‌گذارد.
بنددش بر کوهه گاو زمین از ثقل باد
ای غبار راه تمکین تو بر غبرا ثقیل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دنیای سنگینی می‌پردازد که انسان‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد. در اینجا به تصویر کشیده می‌شود که زمین و طبیعت در اثر سنگینی مشکلات و چالش‌ها دچار سختی و رنج می‌شوند. همچنین اشاره‌ای به غبار و پیچیدگی‌های مسیر زندگی وجود دارد که بر آن مشکلات افزوده می‌شود. در نهایت، شاعر بر این نکته تاکید می‌کند که این بار سنگین زندگی باید تحمل شود و راهی به سوی نهایت و آرامش وجود دارد.
گر اثر را از مؤثر دور خواهی تا به حشر
بیضهٔ ابیض نگیرد رنگ در دریای نیل
هوش مصنوعی: اگر بخواهی که تأثیر را از عاملی جدا کنی، تا روز قیامت باید مراقب باشی که رنگی از آن در دریای نیل نگیرد.
در کف ساقی بزمت شد مزید عقل و هوش
رطل مرد افکن که آمد عقل عالم را مزیل
هوش مصنوعی: در دستان ساقی، نوشیدنیی وجود دارد که عقل و هوش را افزایش می‌دهد. اما باید مراقب بود، چون این نوشیدنی می‌تواند عقل و خرد افراد را از بین ببرد.
من که چون قربانی تیغ خلیل اندر ازل
داشتم در سر که در قربانگهت کردم قتیل
هوش مصنوعی: من که همچون قربانی در دست خلیل، از ابتدا آماده بودم که در قربانگاه تو جانم را فدای تو کنم.
منت ایزد را که بر وفق مراد خویشتن
زود در خیل فدائی گشتگان گشتم دخیل
هوش مصنوعی: شکر خدا را که با توجه به خواسته‌هایم، سریعاً در جمع فداییان و ایثارگران قرار گرفتم و به آنها وابسته شدم.
وز دل پر آتشم زد چشمهٔ مهر تو سر
آن چنان کز قعر دوزخ سر برآرد سلسبیل
هوش مصنوعی: از دل پر از آتش من چشمه‌ای از محبت تو زنده شده است، به‌طوری که مانند سلیس‌السبیل از عمق دوزخ هم خروج می‌کند.
سرو را بی آن که سازی در نظم محتشم
گوشوار گوش دراک از کثیر و از قلیل
هوش مصنوعی: بدون هیچ زحمتی و بدون نیاز به قواعد و اصول پیچیده، زیبایی و لطافت مانند گوشواره‌ای برای سرو، وجود دارد که هم از فراوانی و هم از کمی دارای جذابیت است.
قیمتش ارسال کردی خانه‌ات آباد باد
وز خدایت هم به این احسان جزائی بس جزیل
هوش مصنوعی: تو قیمت محبت و فرستاده‌های خود را به من دادی، امیدوارم خانه‌ات همیشه پر رونق و آباد باشد. از خداوند هم برای این نیکوکاری، پاداشی بزرگ بگیری.
تا بود ظل طویل الذیل سلطان نجوم
بر جهان گسترده و مبسوط و ممدود و ذلیل
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایه‌ی بلندِ سلطان ستاره‌ها بر روی زمین گسترده و وسیع باشد، او بر همه‌ی جهان سلطه دارد و ذلیل و تحت فرمان او خواهد بود.
سایهٔ اقبال و احسان تو بادا مستدام
برغنی و بر فقیر و بر عزیز و بر ذلیل
هوش مصنوعی: به مدت طولانی، بر غنی و فقیر و عزیز و ذلیل، سایهٔ خوشبختی و لطف تو برقرار باشد.
بر فلک بهر تو بادا کوس دولت پر صدا
وز برای دشمنانت بر زمین طبل رحیل
هوش مصنوعی: به خاطر تو، آسمان به صدا در می‌آید و نشانه‌های خوشبختی را اعلام می‌کند و برای دشمنانت، زمین مانند طبل سفر طنین‌انداز می‌شود.
ز آتش کید سپهرت دارد ایمن آن که گشت
مانع گرم اختلاطی‌های آتش با خلیل
هوش مصنوعی: آن که در برابر آتش با اختیار و تدبیر ایستاده، از خطرات ایمن است؛ چرا که او مانع اختلاط آتش با آتش‌افروزان شده است.