گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح فرهاد بیک غلام حاکم دارالسلطنه اصفهان

در نسبت است خسرو شاهان نامدار
فرهاد بیک معتمد شاه کامکار
خورشید رای ماه لوای فلک شکوه
نصرت شعار فتح دثار ظفر مدار
زور آور بلند سنان قوی کمند
شیرافکن نهنگ کش اژدها شکار
رستم شجاعتی که چو دست آورد به حرب
صد دست از نظارهٔ حربش رود به کار
دریا سخاوتی که چو گرم سخا شود
بحر از کفش برآورد انگشت زینهار
کوه وجود خصم ز باد عمود او
چون بیستون ز تیشهٔ فرهاد شد غبار
در گوی باختن نبود دور اگر کند
گوی زمین ز هیبت چوگان او فرار
گر در مقام تربیت ذره‌ای شود
در دم رساندش به فلک آفتاب‌وار
ور التفات تقویت پشه‌ای کند
خوش خوش برآرد از دم پیل دمان دمار
بر مرد عرصه تنگ کند وقت دارو گیر
بر خصم کارزار کند روزگار زار
ای شهسوار عرصهٔ قدرت که ایزدت
بر هرچه اختیار کنی داده اختیار
دارم حکایتی به تو از دور آسمان
دارم شکایتی به تو از جور روزگار
سی سال شد که از پی هم می‌کنم روان
از نظم تحفه‌ها بدر شاه شهریار
وز بهر من ز خلعت و زر آن چه می‌رسد
بیش از دو ماه یا سه نمی‌آیدم به کار
وز بیع سست مشتریانم همیشه هست
ز افکار خویش نفرت وز اشعار خویش عار
حالا که بی‌هدایت تدبیر همرهان
یعنی به همعنانی تقدیر کردگار
فرهاد شد دلیل و به خسرو رهم نمود
وز بیستون زحمتم آورد بر کنار
دارم امید آن که بود ز التفات او
در یک رهم تردد و بر یک درم قرار
وز بهر یک کریم مطاع سخن نهم
بر تازه بختیان ز یکی تا ز صد هزار
وانعام اولین که بامداد او بود
ممتاز باشد از همه در چشم اعتبار
وان لاف‌ها که من زده‌ام از حمایتش
بر مرد و زن نتیجه آن گردد آشکار
وین پا که من برای امیدش نهاده‌ام
دست مرا به سر ننهد ناامیدوار
وان نرد غائبانه که با من فکند طرح
کم نقش اگر شود ننهد بر عقب مدار
حاصل که همعنانی همت نموده چست
بر توسن مراد به لطفم کند سوار
ای هادی طریق مراد از قضا شبی
بودم ز نامرادی خود سخت سوگوار
کانروز گرد راه پیام آوری برون
وز غائبانه لطف توام ساخت شرمسار
کای خوش کلام طوطی بستان معرفت
وی شوخ لهجه بلبل گلزار روزگار
شعر تو کسوتیست شهانش در آرزو
نظم تو گوهریست سرانش در انتظار
هر دوش نیست قابل این نازنین وشق
هر گوش نیست لایق این طرفه گوشوار
گر صاحب بصارت هوشی متاع خویش
در بیع آن فکن که دهد در خورش نثار
یعنی ولیعهد شهنشاه تاج بخش
شهزادهٔ قدر خطر صاحب اقتدار
امید محتشم که بماند مدار دهر
بر ذات این یگانه جهانگیر کامکار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در نسبت است خسرو شاهان نامدار
فرهاد بیک معتمد شاه کامکار
هوش مصنوعی: در این بیت به نسبت و ارتباط فرهاد بیک، که شخصی معتمد و مورد اعتماد شاه کامکار است، با خسرو شاهان نامدار اشاره می‌شود. به‌نوعی به جایگاه و اهمیت فرهاد بیک در دربار و نزد شاهان اشاره شده است.
خورشید رای ماه لوای فلک شکوه
نصرت شعار فتح دثار ظفر مدار
هوش مصنوعی: خورشید نمایانگر زیبایی و روشنی است، و ماه نیز نماد آرامش و سکون. پرچم آسمان با شکوه و عظمت خود، نشان‌دهنده پیروزی و پیروزی‌های بزرگ در زندگی است. این تصویر به ما یادآوری می‌کند که باید در مسیر پیروزی و موفقیت ثابت‌قدم باشیم.
زور آور بلند سنان قوی کمند
شیرافکن نهنگ کش اژدها شکار
هوش مصنوعی: قدرتی عظیم و بی‌نظیر که با سلاحی بلند و قوی، شکارهایی بزرگ و خطرناک را در آغوش می‌کشد. این قدرت می‌تواند هیولاهایی همچون نهنگ و اژدها را تسخیر کند.
رستم شجاعتی که چو دست آورد به حرب
صد دست از نظارهٔ حربش رود به کار
هوش مصنوعی: رستم، به عنوان یک جنگجو، هنگامی که به میدان جنگ می‌رود، صدها دست از تماشای نبردش دور می‌شوند و به فعالیت‌های دیگر مشغول می‌شوند.
دریا سخاوتی که چو گرم سخا شود
بحر از کفش برآورد انگشت زینهار
هوش مصنوعی: دریا مانند یک بخشنده است که وقتی کار خیر انجام می‌دهد، از دلش نگران می‌شود و به خودش می‌گوید مراقب باش؛ یعنی حتی بهترین چیزها هم ممکن است خطراتی داشته باشند.
کوه وجود خصم ز باد عمود او
چون بیستون ز تیشهٔ فرهاد شد غبار
هوش مصنوعی: کوه وجود دشمن به خاطر وزش باد او مانند کوه بیستون به خاطر ضربه‌های تیشه فرهاد گرد و غبار شده است.
در گوی باختن نبود دور اگر کند
گوی زمین ز هیبت چوگان او فرار
هوش مصنوعی: اگر زمین در بازی چوگان به خاطر ترس از او فرار کند، دیگر در باختن گوی دور نیست.
گر در مقام تربیت ذره‌ای شود
در دم رساندش به فلک آفتاب‌وار
هوش مصنوعی: اگر در عرصه تربیت، کمترین توجهی شود، آن فرد می‌تواند به اندازه‌ای رشد کند که مانند خورشید در آسمان درخشان و به کمال برسد.
ور التفات تقویت پشه‌ای کند
خوش خوش برآرد از دم پیل دمان دمار
هوش مصنوعی: اگر توجه و التفاتی به یک پشه شود، می‌تواند به قدری تقویت شود که با دم فیل به‌راحتی برآید و در این صورت، همگان را نابود کند.
بر مرد عرصه تنگ کند وقت دارو گیر
بر خصم کارزار کند روزگار زار
هوش مصنوعی: زمانه برای فردی که در میدان نبرد است، تنگ و سخت می‌شود، و در شرایط دشوار، دشمنان با مشکلات و نابسامانی‌ها روبه‌رو می‌گردند.
ای شهسوار عرصهٔ قدرت که ایزدت
بر هرچه اختیار کنی داده اختیار
هوش مصنوعی: ای بزرگوار میدان قدرت، خدای تو به تو اختیاری داده است که بر هر چیزی که بخواهی تسلط پیدا کنی.
دارم حکایتی به تو از دور آسمان
دارم شکایتی به تو از جور روزگار
هوش مصنوعی: دارم داستانی برایت بگویم و از بالا، آسمان برایت شرح می‌دهم و از ناعدالتی و سختی‌هایی که زمان بر من روا داشته، شکایت می‌کنم.
سی سال شد که از پی هم می‌کنم روان
از نظم تحفه‌ها بدر شاه شهریار
هوش مصنوعی: سی سال است که به دنبال هم، روح و جانم را از نظم و ترتیب هدیه‌ها به شاه شهریار می‌سپارم.
وز بهر من ز خلعت و زر آن چه می‌رسد
بیش از دو ماه یا سه نمی‌آیدم به کار
هوش مصنوعی: از برای من، هرچه از لباس و زر و زیور به دست می‌آید، بیشتر از دو یا سه ماه به کار نمی‌آید.
وز بیع سست مشتریانم همیشه هست
ز افکار خویش نفرت وز اشعار خویش عار
هوش مصنوعی: از خرید و فروش بی‌نظم همیشه مشتریانم را دارم که از افکار خود نفرت دارند و از اشعار خود شرمنده‌اند.
حالا که بی‌هدایت تدبیر همرهان
یعنی به همعنانی تقدیر کردگار
هوش مصنوعی: اکنون که ما در تاریکی و بدون راهنمایی به پیش می‌رویم، سرنوشت ما به خواست و تدبیر خداوند رقم خورده است.
فرهاد شد دلیل و به خسرو رهم نمود
وز بیستون زحمتم آورد بر کنار
هوش مصنوعی: فرهاد به خاطر عشقش به شیرین و برای رسیدن به او، سختی‌های زیادی را تحمل کرد و از کوه بیستون بالا رفت تا نشان دهد که چقدر به او اهمیت می‌دهد و با این تلاش، مسیرش را برای ملاقات با خسرو روشن کرد.
دارم امید آن که بود ز التفات او
در یک رهم تردد و بر یک درم قرار
هوش مصنوعی: من امیدوارم که با محبت او در یک مسیر ثابت و در یک نقطه آرام شوم.
وز بهر یک کریم مطاع سخن نهم
بر تازه بختیان ز یکی تا ز صد هزار
هوش مصنوعی: به خاطر یک انسان نیکو و سخاوتمند، سخن را برای کسانی می‌گویم که هنوز فرصت‌های جدیدی در زندگی دارند و این گفته‌ها می‌تواند از یکی تا صدها نفر را شامل شود.
وانعام اولین که بامداد او بود
ممتاز باشد از همه در چشم اعتبار
هوش مصنوعی: این شعر بیان می‌کند که اولین نعمت یا موهبت که در صبح روز نو آغاز می‌شود، از همه چیز در نظر اعتبار و ارزش، متمایز و برتر است. این اشاره به اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارد که برای آغاز تازه و موهبت‌های جدید قائل است.
وان لاف‌ها که من زده‌ام از حمایتش
بر مرد و زن نتیجه آن گردد آشکار
هوش مصنوعی: هیچ ادعایی که من کرده‌ام، از حمایت او بر مردان و زنان، نتیجه‌اش به وضوح نمایان خواهد شد.
وین پا که من برای امیدش نهاده‌ام
دست مرا به سر ننهد ناامیدوار
هوش مصنوعی: من برای امیدی که دارم این پا را گذاشته‌ام، اما اگر ناامید شود، لطفاً دست مرا به سر نگذارد.
وان نرد غائبانه که با من فکند طرح
کم نقش اگر شود ننهد بر عقب مدار
هوش مصنوعی: اگر آن نردبام پنهانی که با من برنامه‌ریزی کرده به شکلی کم‌رنگ باشد، اگر بخواهد پیش برود، نباید به عقب برگردد.
حاصل که همعنانی همت نموده چست
بر توسن مراد به لطفم کند سوار
هوش مصنوعی: نتیجه تلاش و هدفمندی به خوبی و با چابکی به تحقق می‌رسد و این تلاش با لطف و مساعدت به سرانجام می‌رسد.
ای هادی طریق مراد از قضا شبی
بودم ز نامرادی خود سخت سوگوار
هوش مصنوعی: ای راهنمایی که مرا به هدفم می‌رسی، شبی در غم ناکامی خود به شدت ناراحت بودم.
کانروز گرد راه پیام آوری برون
وز غائبانه لطف توام ساخت شرمسار
هوش مصنوعی: در آن روز، پیامی از دور به من رسید که من را از لطف تو شرمنده کرد.
کای خوش کلام طوطی بستان معرفت
وی شوخ لهجه بلبل گلزار روزگار
هوش مصنوعی: ای طوطی خوش‌زبان باغ معرفت، تو با لهجه شیرینت مانند بلبل گلزار، روزگار را زیباتر می‌کنی.
شعر تو کسوتیست شهانش در آرزو
نظم تو گوهریست سرانش در انتظار
هوش مصنوعی: شعرت مانند لباس زیبا و خاصی است که پادشاهان در آرزو به دنبال آن هستند. نظم و ساماندهی اش نیز مانند جواهر ارزشمندی است که در انتظار کشف و بهره‌برداری قرار دارد.
هر دوش نیست قابل این نازنین وشق
هر گوش نیست لایق این طرفه گوشوار
هوش مصنوعی: هر دوش به این زیبایی و ناز نمی‌رسد، و هیچ گوش‌کشی هم لایق این گوشواره‌ی زیبا نیست.
گر صاحب بصارت هوشی متاع خویش
در بیع آن فکن که دهد در خورش نثار
هوش مصنوعی: اگر کسی درک درستی داشته باشد و با هوش باشد، باید کالای واقعی و با ارزش خود را در معامله قرار دهد؛ زیرا این کار به او پاداشی مناسب می‌دهد.
یعنی ولیعهد شهنشاه تاج بخش
شهزادهٔ قدر خطر صاحب اقتدار
هوش مصنوعی: ولیعهد شاه، که تاج و تخت را به دوش می‌کشد، همان princes بقراط است که دارای قدرت و نفوذ فراوان است.
امید محتشم که بماند مدار دهر
بر ذات این یگانه جهانگیر کامکار
هوش مصنوعی: امیدوارم که شرافت و عظمت این فرد منحصر به فرد و پیروز، همواره در گردونهٔ زمان باقی بماند.